صدیق حسین زاده
وقتی حرف از دموکراسی به میان می آید چشم های کنجکاو به این طرف و آن طرف می چرخند و آن را در جایی دور می پندارند، مردمک چشم گشاد می شود تا بهتر ببیند این دنیای رویایی را ، اما هر چه بهتر می بینند پنبه می شود آنچه در ذهن خود رشته اند ، پس در می یابد که در دموکراسی فاصله از حرف تا عمل بسیار است.
وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 همانطور که بسیاری از معادلات ملی و بین المللی را تغییر داد در همان بدو وقوع باعث تحولی مهم نیز در منطقه بلوچستان شد، تحولی که به گمانم اگر شکل نمی گرفت شاید هنوز هم سیستم اداره امور در دست خوانین بود، خوانینی که تا قبل از انقلاب همیشه در رأس بوده اند و با استثمار مردم ، خود را در پیشگاه جکومت مرکزی به عنوان نماینده تام الاختیار مردم بلوچ معرفی می کرده اند و برایشان فرقی هم نمی کرده که این حکومت قاجار باشد یا پهلوی.
آدم ها تغییر کردند ، برنامه ها تغییر کرد و قانون اساسی شکل گرفت ، قانونی که فرصت و قدرت را از مرفهان بی درد و تمایت خواهان گرفت و به مردم هدیه کرد تا هر کس خود نقشش را بر روی صحنه به اجرا بگذارد و با شکل گیری بازی برد برد، حق به صورت مساوی بین صغیر و کبیر تقسیم شود.