دو بزرگمرد اهل قلم بلوچ، از آبادان کوچک تا هیت بزرگ
رازگو بلوچ
امروز ظهر به بازار رفتم و به هوای خرید کتاب مجموعه داستان "گدا"ی تاج محمد طائر با ترجمه عبدالواحد برهانی کلی کتاب و مجله بلوچی هم خریدم. تاثیر رسانه همین است دیگر، می خواهد یک وبلاگ ساده هم باشد. نقد و نظر آقای مصطفی دانشور کار خود را کرده بود. شدیدا علاقمند شده بودم به خواندن اولین مجموعه داستان یک پیشکسوت بلوچی نویس و برگردان فارسی توسط پیشکسوتی دیگر. مشکل خواندن به زبان بلوچی باعث شده بود روزنه ای به وادی داستان نویسی بلوچی برای خود گشوده نبینم و علاقمند بودم بدانم در دنیای ذهن و زبان و قلم آنها چه می گذرد؟ از طرفی می خواستم ببینم این که مصطفی می گوید چریک پیر موضعش را کمی تغییر داده و دیگر به بهانه داستان نویسی کیلو کیلو لفظ در دری و کهن زبان بلوچی به خوردمان نمی دهد تا چه حد حقیقت دارد. این لفظ کیلو کیلو را فقط من نگفته ام. اصطلاح یک دوست مشترک و رابط همیشگی استاد برهانی و من است که خود داستان نویس جوان و آینده دار قهاری است به نام فرید کریمی ساکن پهره. وبلاگ کارگاه داستان بلوچ را همو اداره می کند.
ادامه مطلب ...
گزیده ای از کتاب شازده کوچولو
((نوشته :آنتوان دوسنتگزوپهری*ترجمه:(احمد شاملو))
روباه گفت: سلام.
شهریار کوچولو برگشت اما کسی را ندید. با وجود این با ادب تمام گفت:سلام.
صداگفت: -من اینجام، زیر درخت سیب...
شهریار کوچولو گفت: کی هستی تو؟ عجب خوشگلی!
روباه گفت: یک روباهم من.
ادامه مطلب ...