هر چونت که ببیت وش دگرے ملک و دیار
آبات جهان جل و مزن نام و توار
شهدے
بتچنت جوه و لیکن په نصیر
شر تر شه جهاناانت وطن هشکین دار
گل خان نصیر
میر گلخان نصیر،ملک الشعرای بلوچستان، (۱۹۸۳-۱۹۱۴) شاعری برجسته، سیاستمدار، مورخ و روزنامه نگار بلوچستان پاکستان بود. او در می سال ۱۹۱۴ در نوشکی به دنیا آمد. گلخان نصیر پیشرو ملیگرایی بلوچ بود که بین سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۸۰ فعالیت داشت. پدرش میر حبیب خان و از خانواده زگر منگل از شاخههای قبیله منگل بود. مادرش بیبی حوران متعلق به شاخه رخشانی از بولازئی بادینی بود. میر حبیب خان پنج پسر و سه دختر داشت. میر گلخان هفتمین فرزند خانواده بود. برادرانش میر سمندخان، میرلونگ خان، میر لال بخش و سلطان محمدخان بودند.
تحصیلات
میرگلخان تحصیلات ابتدایی خود را تا پایه چهارم در روستای زادگاهش دنبال کرد. سپس برای ادامه تحصیلات به مدرسه دولتی سندمن (Sandeman) کویته رفت. پس از گذراندن آزمونهای مقدماتی او به لاهور رفت تا در کالج اسلامیه لاهور تحصیلاتش را پی گیری کند. در دومین سال حضور در آنجا براثر رفتن تکهای ذغال سنگ به چشمش مجبور شد تحصیل را رها کرده و به کویته باز گردد. لاهور در آن زمان گذرگاه دانش و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بود. جنبشهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ادبی لاهور تاثیر زیادی بر گلخان داشت. هنگامی که او به کویته بازگشت بلوچستان به چندین بخش به نامهای استان وزیر اعظم و بلوچستان بریتانیا تقسیم شده بود. بلوچستان بریتانیا تحت حکومت مستقیم بریتانیا بود حال آنکه ایالت بلوچستان وزرایی به طور غیر مستقیم از طریق سرداران محلی توسط بریتانیا اداره می شد. در این شرایط حاکمان هیج علاقهای برای توسعه آن منطقه نشان نمی دادند و کاری برای بهبود سطح زندگی مردم بلوچستان انجام نمی دادند. میر گلخان تصمیم گرفت وارد سیاست شود تا بلکه بتواند برای رهایی مردم از چنگال استعمار با کمک رهبران دیگر کاری انجام دهد.
انجمن اتحاد بلوچستان، انجمن اسلامیه ریاست کلات
در سال ۱۹۲۱ سازمانی به نام انجمن اتحاد بلوچستان برای تلاش جهت احقاق حقوق مردم بلوچستان تشکیل شد. وقتی که میر گلخان به کلات برگشت او به این سازمان پیوست و نقش فعالی در آن ایفا کرد. در این زمان او همچنین برای مدتی مسئولیت معاون وزیر جهلاوان در ایالت کلات را بر عهده داشت. در سال ۱۹۳۶ انجمن اتحاد بلوچستان آنقدر منفعل شد که جوانان بلوچ نهادی دیگر به نام انجمن اسلامیه ریاست کلات را تشکیل دادند. ملک عبدالرحیم خواجهخیل به عنوان سخنگو این سازمان و میرگلخان دبیرکل انتخاب شدند. میرگلخان از سمت معاونت وزیر جهلاوان برای پیش برد اهداف سازمان جدید استعفا داد.به دلیل محبوبیت انجمن، عوامل کلات سعی در دسیسه چینی برای ممنوعیت فعالیتش کردند.
حزب ملی ایالت کلات
پس از ممنوعیت انجمن اسلامیه ریاست کلات در ۵ فوریه ۱۹۳۷ جوانان بلوچ بار دیگر با هم متحد شدند و یک سازمان سیاسی جدید به نام حزب ملی ایالت کلات را تشکیل دادند. میر عبدالعزیز کرد به عنوان دبیرکل، میرگلخان نصیر معاون دبیرکل و ملک فیض محمد یوسفزئی سخنگو تعیین شدند. حزب ملی ایالت کلات با حزب کنگره هند تعاملاتی داشت. حزب نقش مهمی در کاهش قدرت و تاثیر سرداران قبایل، لغو مالیاتهای ظالمانه و غیر معمول بر فقرا که توسط سرداران تحمیل می شد و همچنین در شکلدهی یک پارلمان دموکراتیک بعد از پارلمان بریتانیایی ایالت مستقل کلات داشت. حزب ملی کلات فراز و نشیبهایی با خان کلات داشت.در ابتدا رهبران اصلی حزب مانند عبدالرحیم خواجهخیل، فیض محمد یوسفزئی، گلخان نصیر، عبدالعزیز کرد و غیره دارای سمتهای دولتی نیز بودند. در سال ۱۹۳۹ طی یک نشست سالانه حزب که در آن میرغوثبخش بزنجو به عنوان نماینده یک حزب مستقر در کراچی شرکت کرده بود، عدهای اراذل و اوباش توسط سرداران محلی به جلسه فرستاده شدند تا گردهمایی را با گشودن آتش به شرکت کنندگان برهم زنند. پس از این حادثه همه اعضای حزب که سمت دولتی داشتند استعفا داده و بعدا دستگیر شدند. پس از مدتی خان با سران آشتی کرد و آنها را به عنوان مقامات رسمی بار دیگر به کار گرفت. بعدها تنش میان حزب و خان کلات بالا میگیرد و این بار سران حزب از مناصب دولتی استعفا دادند و هرگز به آن مشاغل باز نگشتند. پل تیتوس و نینا سویدلر در کتابشان ” شوالیهها و پیاده سواران” می گویند: خان کلات سعی داشت اختلافات سردارها و ملیگرایان را با نگه داشتن اقتدار سنتی خود به عنوان رهبر قبایل بلوچی حفظ کند. این امر همیشه میسر نبود. در سال ۱۹۳۹ فعالین ملیگرا باید با سرداران و بریتانیا مخالفت می کردند چون آنها به دنبال فشار آوردن بر خان جهت غیر قانونی اعلام کردن حزب ملی ایالت کلات در انجا بودند. این ممنوعیت پس از جنگ جهانی دوم برداشته شد. اگر چه مخالفت میان سرداران و ملیگرایان باقی ماند. در مارس ۱۹۴۶ میرگلخان از کلات به خاطر اعتراض به وزیر بلوچستان به خارج آنجا تبعید شد.
مسلم لیگ
پس از پیوستن کلات به پاکستان در سال ۱۹۴۸ حزب ملی کلات از هم پاشید. خان کلات، میر احمدیار خان تمایل داشت به مسلم لیگ بپیوندد. او در انجام این کار مردد بود پس میر اجمل خان را به نزد میرغوث بخش بزنجو و گلخان نصیر فرستاد تا آنها را متقاعد کند با خان در پیوستن به مسلم لیگ همراه شوند. میرگلخان و بزنجو فکر می کنند با پیوستن به مسلم لیگ بهتر می توانند رساتر فریاد دادخواهی مردم خود را به گوش دیگران برسانند. اما آنها خیلی زود دریافتند هرگز نخواهند توانست در آنجا آنچه را که در ذهن دارند عملی کنند. پس آنها مسلم لیگ را برای همیشه ترک کردند.
استمان گل
در سالهای بعد پاکستان با چالشهای متعدد مواجه شد. در سال ۱۹۵۴ فعالیت حزب کمونیست ممنوع گردید. در سال ۱۹۵۵ همه ایالات غربی پاکستان به یک بخش واحد تبدیل شدند. در این شرایط سیاستمداران ملیگرا بلوچ به رهبری غوثبخش بزنجو، گلخان نصیر، آقا عبدالکریم خان (برادر خان کلات)، محمد حسین عنقا و قادربخش نظامانی استمان گل،در بلوچی به معنی حزب مردم بلوچستان، را تشکیل دادند. آقا عبدالکریم به عنوان دبیرکل حزب برگزیده شد.
حزب ملی پاکستان
در سال ۱۹۵۶ استمان گل با حزب ملی پاکستان ادغام شد. حزب ملی پاکستان شامل احزابی مانند خدایی خدمتگر، آزاد پاکستان پارتی – پنجابی، سند مهاز – سند، ورور پشتون بود. بدین طریق حزب ملی پاکستان بزرگترین حزب دست چپی غرب پاکستان شد.
حزب عوامی ملی
در سال ۱۹۵۷ حزب ملی پاکستان با عوام لیگ مولانا بهشانی جهت تشکیل حزب عوامی ملی همراه شد. آنان مخالف اصلی رژیم نظامی بین دهه ۵۰ و میانه دهه ۶۰ میلادی بودند. حزب در سال ۱۹۶۹ به دو بخش تقسیم شد. بخشی که بعدها حزب تازه تاسیس بنگلادش را تشکیل داد و بخشی که مخالف اصلی ذوالفقار علی بوتو شد. در سال ۱۹۷۵ حزب غیر قانونی اعلام شد و رهبرانش به خاطر فعالیتهای ضد دولتی بازداشت شدند.
۱۹۵۸-۱۹۶۰
در این زمان در دوره زمامداری ایوب خان بیشتر رهبران بلوچ از جمله بزنجو و گلخان نصیر بارها به دلایل مختلف بازداشت و زندانی شدند. آنها در بازداشتگاه کولی کمپ کویته که به خاطر شکنجه مشهور بود نگهداری می شدند. زمانی که گلخان آزاد شد راست نمی توانست بایستد و راه برود.
این برهه زمانی برای بلوچستان بسیار مهم بود چون دو نیرو فعال بلوچ یعنی سردار عطاالله خان منگل و نواب خیربخش مری وارد صحنه سیاسی شدند. در همین زمان بود که نواب اکبر بگتی از وزارت ایالت داخلی پاکستان برکنار شده و به حزب عوامی ملی پیوست.
۱۹۶۰ – ۱۹۷۰
در این دهه حزب عوامی ملی مقاومت شدید با رژیم ایوب خان داشت که به خاطر همین مقاومتها رهبران آن هر از گاهی به زندان انداخته می شدند. در این دهه عطاالله منگل به خاطر شخصیت کاریزماتیکش به رهبری مردم بلوچ برگزیده شد. خیربخش مری نیز به دلیل فلسفه سیاسیاش به شهرت زیادی دست یافته بود. بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۰ گلخان پنج یا شش بار به زندان افتاد. به خاطر تلاشهای حزب عوامی ملی در این دهه وضعیت بخش واحد در بلوچستان لغو و به ایالت بلوچستان تغییر یافت.
انتخابات ۱۹۷۰
در سال ۱۹۷۰ در یک انتخابات عمومی حزب عوامی ملی در بلوچستان رای اکثریت را به دست آورد. میرگلخان نصیر پس از شکست دادن زمیندار بزرگ چاغی به مجلس ایالتی راه یافت. در همان سال پاکستان شرقی از پاکستان جدا شده و به دلیل مناقشاتی که بر اثر نتایج انتخابات پدیدار شد بنگلادش جدا شد. بوتو تمایل نداشت حزب عوامی ملی دولت تشکیل دهد. اما به خاطر گفتگوهای زیادی که بین بوتو و بزنجو صورت گرفت حزب توانست در سال ۱۹۷۰ در هر دو ایالت دولت ائتلافی تشکیل دهد.
دولت حزب عوامی ملی
در بلوچستان سردار عطاالله منگل به عنوان اولین وزیر اعظم بلوچستان انتخاب شد. میر غوث بخش بزنجو فرماندار تعیین گردید. گلخان در این دولت سمتهایی مانند وزارت آموزش، سلامت، اطلاعات، رفاه اجتماعی و گردشگری را به عهده داشت. گلخان در آن زمان بنای کالج پزشکی بولان را که تنها کالج پزشکی در بلوچستان را گذاشت.
در این زمان اختلافاتی میان نواب اکبر بگتی و سایر رهبران حزب پدید آمد. بوتو که به دنبال راهی برای حذف دولت عوامی ملی بود فرصت را برای این کار مناسب دیده و از اکبر بگتی برای عزل دولت استفاده کرد. دولت به خاطر اعتراض به این شرایط استعفا کرد. اکبر بگتی به عنوان فرماندار انتصابی بلوچستان بر سرکار آمد. سه ماه پس از عزل دولت، گلخان به اتهامات زیادی پیش از رهبران دیگر دستگیر شد. در آگوست ۱۹۷۳ برادر گلخان، میر لونگ خان در یک عملیات نظامی توسط ارتش پاکستان کشته شد. سرهنگ سلطان محمد خان ریس پلیس بلوچستان و برادر گلخان یک روز پس از به خاک سپاری میر لونگ خان در کویته بازداشت شد. همراه با سلطان محمد خان، غوث بخش بزنجو، عطاالله منگل، خیربخش مری و بزن بزنجو دستگیر شدند. از آنجایی که این دستگیری های در دوره زمامداری اکبر بگتی انجام شد افکار عمومی در بلوچستان به شدت علیه بگتی بود. گلخان در دوره زندان اشعار زیادی علیه بگتی در زندان نوشت.
پس از کنار گذاشت دولت بوتو توسط ژنرال ضیاالحق مذاکراتی برای آزادی زندانیان صورت گرفت که در سال ۱۹۷۹ منجر به آزادی مشروط آنها شد. پس از آزادی غوث بخش بزنجو، گلخان نصیر و عطاالله منگل طرفدارانشان را که به افغانستان پناهنده شده بود بازگرداندند. خیربخش مری و شیرو مری خودشان به افغانستان رفتند. سردار عطاالله به لندن رفت. گلخان و غوث بخش بزنجو به حزب دموکراتیک ملی ولی خان پیوستند.
حزب ملی پاکستان
پس از مدتی غوث بخش بزنجو با ولی خان برسر موضوع انقلاب ثور افغانستان دچار اختلافاتی شدند. میرگلخان و بزنجو حزب را ترک کرده و حزب ملی پاکستان را تشکیل دادند. بزنجو دبیرکل حزب شد و گلخان دبیرکلی حزب را در بلوچستان به عهده گرفت. بعدها اختلافاتی میان این دو رهبر بلوچستان پیش آمد که گلخان مجبور به استعفا شد. او از سیاست کناره گرفت و به کارهای ادبی پرداخت.
زندان
میرگلخان بین سالها ۱۹۳۹ تا ۱۹۷۸ چندین بار به زندان افتاد که در همه آنها به اتهامات سیاسی متهم شد. او مجموعا تقریبا ۱۵ سال از زندگی خود را در زندان گذراند.
خدمات ادبی
میرگلخان شعرهایی به زبان انگلیسی، اردو، بلوچی، براهویی و فارسی سروده است. بیشتر اشعار او به زبان بلوچی هستند. بیشتر اشعار اردو گلخان بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۵۰ نوشته شدهاند که به صورت مجموعه مستقل هیچگاه منتشر نشدند.
اشعار گلخان بیشتر با درون مایه انقلابی و ضد استعماری سروده شده اند. شعر او منعکس کننده روح مترقی او و عقاید سوسیالیستی است. میرگلخان بسیار با شکاف طبقاتی که آن زمان وجود داشت مخالف بود. اشعار او نشانگر عدم علاقه او به تفاخر ثروتمندان به فقرا بود.
کتابشناسی
این دو کتاب آخر بعد از مرگ او جمع آوری و منتشر شدند.
جوایز
در سال ۲۰۰۱ جایزه ستاره امتیاز (جایزه رئیس جمهوری) پس از مرگش به خاطر خدمات ادبی به وی تعلق گرفت . در سال ۱۹۶۲ وقتی دولت شوروی تصمیم گرفت از فیض احمد فیض با جایزه لنین تقدیر کند آنها همچنین خواستند از میرگلخان نیز تقدیر کنند اما به خاطر مشکلاتی که گلخان با رژیم ایوب خان داشت آن زمان نتوانست برای گرفتن جایزه به مسکو برود.
مرگ
پس از استعفا گلخان از رهبری حزب ملی پاکستان وضعیت سلامتی اش رو به وخامت گذاشت. پزشکان تشخیص دادن که او به سرطان ریه مبتلا شده است. به علت تنگ دستی و نپذیرفتن کمکهای اطرافیان او نمی توانست داروهایش را به موقع بخرد. شرایط عمومی او روز به روز بدتر می شد تا آنجایی که قادر به ترک بستر بیماری نبود. بعدا او به کراچی برده شد. پزشکان پیش بینی کردن او چند روزی بیشتر زنده نمی ماند.
میرگلخان نصیر در ۵ دسامبر ۱۹۸۳ در بیمارستان میدایست (Mid East) کراچی چشم از جهان فرو بست. جمعیت عظیمی جنازه را به روستای زادگاهش، نوشکی مشایعت کردند. در ۷ دسامبر ۱۹۸۳ او را در قبرستان روستا به خاک سپردند. در بزرگداشت او شمار زیادی از مردم شرکت کردند. به علت زندانی بودن میر غوثبخش بزنجو، ملک فیض محمد یوسفزئی و دیگر رهبران نتوانستند در این مراسم شرکت کنند. عطاالله منگل و خیربخش مری نیز در تبعید خودخواسته خارجی به سر می بردند.