پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

تلنگری بر کم کاری وبلاگ نویسان بلوچ

یک تذکر بجا!!

تلنگری بر کم کاری وبلاگ نویسان بلوچ

امان الله تمنده رو

امروز که به وبلاگ خانم حوا ناروییwww.banohava.blogfa.com بانوی پرجسارت بلوچ سر زدم به مطلب جالبی در مورد کم کاری وبلاگ نویسان بلوچ از جمله خودم برخوردم.ضمن تشکر از ایشان بابت تذکر بجایشان،به نکاتی چند در این باره می پردازم.

در آیات قرانی درمراتب متعددی در مورد تذکر به مومنان و سود و نفع آن سخن گقته شده است.از جمله : " فذکر ان الذکر تنفع المومنین " .تذکر همیشه نوعی امر به معروف و نهی از منکر به شمار می رود که می تواند باعث اصلاح فردی و اجتماعی بشود.بسیاری از امور جامعه نیز با تذکر و یادآوری اشتباهات و کم کاریها بهبود یافته و به سرانجام می رسد.شخصیتهای بزرگ سیاسی نیز اغلب با تذکر و انتقاد از خود و همفکران خود باعث ایحاد تحرک اجتماعی و سیاسی و به هدف رسیدن مقاصدشان شده اند.چنانکه گاندی معمار بزرگ جامعه هندوستان می گوید که بسیاری از اصلاحات و ایجاد تحرک در جامعه را مدیون سه چیز است: اول انتقاد او از خودش ، دوم انتقاد او از دوستان وهمفکرانش و سوم انتقاد همفکرانش از او! 

از این عبارات به نظر می رسد که تذکر و انتقاد نه تنها ناپسند و مایوس کننده نیست بلکه می تواند راهگشا و تحرک بخش باشد.

و اما نکاتی چند در باب کم کاری دوستان بلوچ:

عامل اول شاید کمبود یا نبود مطالعه باشد.طبق آمار رسمی سیستان و بلوچستان دارای پایینترین سرانه مطالعه در کشور است آنهم در کشوری که سرانه مطالعه مردمانش کمتراز بیست دقیقه است.مسلما ذهن فاقد اندیشه عاری از پرسشگری است ! نوشتن همیشه از دل خواندن و تفکر کردن بر می آید.خواندن چند صفحه روزنامه یا چند سایت خبری در روز نمی تواند از من و شما آدم اندیشمند و نویسنده ای بسازد.تنها کتاب و آنهم کتب مهم و بنیادی است که می تواند روح تفکر، خلاقیت ،پرسشگری و نوشتن را در افراد بر انگیزد.پس دلیل اول ننوشتن، نخواندن و تقکر نکردن است.

دلیل دوم می تواند نبود روحیه قوم دوستی و درد مندی باشد.بسیاری ازما وبلاگ نویسان نه به خاطر مردم بلوچ و یا ایجاد تغییر در جامعه بلکه برای ارضای شخصی ،خودنمایی و بروز برخی خلاقیتهای فردی خود اقدام به وبلاگ نویسی می کنیم و پس از اینکه این نیاز درونی مان تامین و اندیشه مختصرمان تهی شد کم کار و بیکارمی شویم چرا که نه برای جامعه بلکه برای ارضای فردی و شهرت طلبی مان می نوشتیم و وقتی چون سیر شدن شکم پس از گرسنگی نیازمان بر طرف شد دیگر ضرورتی برای نوشتن نمی بینیم وبرایمان فرقی نمی کند چه بلایی بر سر مردم اطرافمان بیاید و از نقد افراد و مسوولان می پرهیزیم چون یا بلوچ هستند یا فامیلمان هستند یا ممکن است از ما ناراحت بشوند و برایمان دردسر ایجاد کنند و یا نهایتا ممکن است روزی سر و کارمان به آنها بیافتد و بدلیل انتقادمان از آنها کارمان را انجام ندهند.

دلیل سوم کم کاری می تواند عافیت طلبی و ترس از خطر کردن باشد.بسیاری از ما در ذهنمان جاه طلبی هایی داریم از جمله مدیر و مسوول شدن،بخشدار و فرماندار شدن، استاد دانشگاه و آنچه که اینروزها بحثش مطرح است نماینده مجلس شدن است...وبنا براین طبق محاسبات خودمان برای نیل به این مقصودمان باید بچه خوبی باشیم و دست از پا خطا نکنیم مبادا اینکه حراست سازمان ،بچه های اداره،دوستان شورای نگهبان وفلان و فلان بفهمند و ما در تایید صلاحیتمان دچار مشکل شویم.بهتر است گوشه ای بنشینیم و در موقع لازم که وقتش رسید و تنور داغ شد نانمان را بپزیم، پستمان را بگیریم و ویلای منطقه آزادمان را بسازیم و ..ما را چه به مکشکلات مردم! همانند برخی از دوستانی که هم اکنون پاستوریزه از داخل لپ لپ بیرون آمده اند و دم از مشکلات مردم می زنند و می خواهند از راه نرسیده وکیل شوند بدون اینکه کسی بداند تا حالا کجا بوده اند و چه می کرده اند. چه رنجی برای مردم کشیده اند یا چه باری از دوش بینوایان برداشته اند.در پاسخ به عافیت طلبان باید گفت که اصل ایمان به می گوید که بزرگ و کوچک کردن هر کس، عزت و ذلت دهنده همه افراد و وکیل و مدیر کننده انسانها کسی نیست جز خداوند قادر متعال که سرنوشت همه ما به دست اوست و با ارزشترین افراد با تقوی ترینشان و کسانی هستند که بیشترین رنج را در راه خدمت به مردم می کشند نه آنان که لباس عافیت پوشیده و در مقابل ناحق سکوت می کنند و به ثروت اندوزی می پردازند.دوستان حراست و شورای نگهبان با اینکه انسان هستند و جایز الخطا و عملکردشان قابل نقد است، به عملکرد ظاهری و سخن های حق و انتقاد های درست ما کار ندارند بلکه به اعمال پنهانی و رفتارهای ناصواب ما ،چگونه ثروتمند شدن ما و اعمال غیر اخلاقی ما کار دارند.

نکته بعدی گرفتار کردن خودمان در فعالیتها یا تفریحات بی ثمر است که وقت و انرژی زیادی از ما تلف می کند و مانع فعالیتهای مفید و کارهای فکری می شود.حب دنیا که از آن به راس الخطایا تعبیر شده است بسیاری از دوستان را گرفتار کرده است و ما اغلب بیش از آنی که برای یک زندگی معمولی لازم داریم در تلاش و تکاپو هستیم و نمی دانیم که در این بین چیز ارزشمند تری به نام عمر و زندگی را از دست می دهیم و متاع زندگی دنیا بهره ناچیزی است که اغلب سودش را دیگران می برند .گاهی نیز ساعتها وقتمان را بیهوده تلف می کنیم ; چندین ساعت به تماشای برنامه های سطح پایین تلویزیون می پردازیم،ساعتهای متمادی فوتبال بی کیفیت داخلی را دنبال می کنیم وبسیاری اوقات در شب نشینی های سالم اما بی فایده عمرمان را تلف می کنیم.

سخن از کم کاری ها زیاد می توان گفت و آنچه در این مقال آمد شاید تنها گوشه ای از مشکلات فردی ما باشد که مانع تلاش برای خواندن و تفکر کردن و کاستن از مشکلات جامعه باشد.هدف از این نوشتار نیز تنها تلنگری بود به خود و دوستان که می توان مفید تر زندگی کرد وبیشتر به فکر دیگران بود.از آینده نترسید و حال را دریافت چرا که اگر کسی در وضعیت کنونی اش نتواند کاری برای مردم انجام بدهد اگر وکیل و مدیر هم بشود ترسو تراز قبل شده... و نه تنها مردم را فراموش می کند بلکه به امید پستی بالا تر انزوا و عافیت طلبی اش بیشتر شده واین بار با فراموش کردن خدا به پر کردن چاله های باقیمانده زندگی و تامین زندگی نسلهای بعدی اش می پردازد حتی با خیانت کردن به مردم و میهنش.

به امید آنکه همه ما هر روز به خود آییم ودر هر حال به خودمان تلنگر بزنیم قبل از اینکه با تلنگری شدیدتر از خواب بیدارمان کنند چنانکه پیامبر اکرم(ص) فرموده :"الناس نیام فاذا ماتو انتبهوا ".مردم در خواب هستند ،هر آنگاه که بمیرند از خواب بیدار می شوند...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد