گردشگران ریگزار قسمت دوم
بمپور- رحیم صلاحزهی :به همراه دوستان از دشت جنوبی بمپوردرحال عبور بودیم ،دشتی که درفصل بهار این منطقه (اواخر بهمن وماه اسفند) پر ازانواع گلهای رنگارنگ و گیاهان دارویی می شود.
دشتی که دیدن چوپانان همراه با گله های بزومیش ،لذتی وصف ناشدنی دارد.
دشتی که دیدن شتران همراه با بچه هاشان که در آن به چرا مشغول هستند خیال انسان را به دوران نیاکان می برد.
در دل این ریگزاردیدن این دشت که پوشیده از قلوه سنگ است و یک رشته تپه سنگی که فسیل های جانوران آبزی و گیاهان به وفوردرآن یافت می شود، حکایتی از دوران مختلف زمین شناسی را باز گو می کند.
مابه اتفاق گروه به محلی که قبلا برای اطراق در نظر گرفته بودم، رسیدیم.اولین کار تدارک برای ناهار بود.دوستان هرکدام به کاری مشغول شدند(جمع آوری هیزم،آتش روشن کردن،برپایی چادر،آماده کردن سیخ های کباب،آب کشیدن از چاه و...)
من علاوه بر اینکه دوستان را در هر کدام از کارها راهنمایی می کردم حواسم به پسر یکساله ام بود که خطری اوراتهدید نکند.
یکی از موتورسوارن را به آدرسی !!!که ساربان شتران بود فرستادم تا شتران را برای سوارکاری آماده کند.
بعد از صرف ناهار دوستان سوار بر کشتی صحرا(شتر)ازروی موج های بلند(تپه های ریگ) برای
دیدن زیبای های بیابان حرکت کردند.اما هنگام سوار شدن شتربرای دوست عزیزم ماهان اتفاق جالبی افتاد. چون برای اولین بار بود که سوار چنین مرکب بلندقامتی می شد،هنگام برخاستن شتر ،از روی آن سقوط کرد.ابتدا به تصور اینکه اتفاقی برای او افتاد نارحت شدیم اما بعد متوجه شدیم که خدا را شکر ،صدمه ای ندیده ،همگی زدند زیر خنده وکلی باهم خندیدیم.
اما یک نکته برای کسانی که برای نخستین بار سوار شتر می شوند" بر روی رحت (زین شتر به زبان بلوچی واسامی دیگری هم دارد)که قرار گرفتند یک دست خود را،
به جلوی زین محکم کنند وبادست دیگر ،پشت زین را محکم بگیرند . شترهنگام برخاستن ابتدا با پاهایش بلند می شود که شما باید به سمت عقب خود را نگهدارید، تا اتفاقی که برای ماهان عزیز افتاد ،برای شما پیش نیاید.
بعد از حدود ۴۵دقیقه شتر سواری به کمپ صحرایی که برای اطراق شب در نظر گرفته بودم ،رسیدم. چون در طول مسیر من با اتومبیل حرکت می کردم ،با دوستان ارتباط کلامی نداشتم که به سؤلات آنها پاسخ دهم.اما از خنده آنها می فهمیدم،که داردند حسابی لذت می برند.
کمپی که برای مهمانان در نظر گرفته بودم ،کؤتؤک بود.(اسم خانه ای است در زبان بلوچی ،به شکل نیم بیضی که اسکلت آن از شاخه های بلند درخت خرما و پوشش آن یک دست با حصیری است که از برگ درخت داز یا همان نخل وحشی بافته می شود)
با امکانات آب وبرق.
ادامه این ماجرا درقسمت بعدی