پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

نگاهی به کتاب سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن، نوشته‌ی امان‌الله جها

نگاهی به کتاب سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن، نوشته‌ی امان‌الله جهانبانی

محمدعلی بهمنی‌قاجار- کتاب سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن اثری است از سپهبد امان‌لله جهانبانی سرپرست هیئتی که در سال ۱۳۳۷ خورشیدی برای تدقیق و رفع پاره‌ای مسائلِ باقی‌مانده در مرزهای مشترک ایران و پاکستان راهی بلوچستان شد. این‌ کتاب در سال ۱۳۳۸ خورشیدی از سوی انتشارات ارتش به چاپ رسیده و از ۱۵ فصل و سه ضمیمه تشکیل شده‌است. شاهزاده امان‌الله‌میرزا جهانبانی که از نوادگان فتحعلی‌شاه قاجار بود از رجال نظامی تأثیرگذار دوران پایانی قاجاریه و عصر پهلوی است که تحصیلات ابتدایی خویش را در مدرسة نظامی سن‌پترزبورگ به پایان رساند. جهانبانی پس از کودتای ۱۲۹۹ خورشیدی در زمره امیران قشون متحدالشکل نوین ایران درآمد و به مناصبی هم‌چون ریاست ارکان حرب کل قشون (ستاد کل ارتش) فرماندهی لشگر شرق و ریاست بازرسی قشون انتخاب شد. اما در سال ۱۳۱۶ مغضوب و پس از یک دورة کوتاه زندان، مجبور به کناره‌گیری شد.

وی پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه مجدداً دعوت به کار شد و به مناصبی هم‌چون: استانداری آذربایجان، فرماندهی دانشکده افسری، وزارت کشور و وزارت جنگ انتخاب شد. جهانبانی در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ خورشیدی نیز دو مأموریت مهم مرزی را انجام داد و در مقام رئیس هیئت نمایندگی ایران در تعیین مرزهای ایران با شوروی و پاکستان مسئولیت‌هایی را برعهده گرفت. جهانبانی چندین دوره نیز سناتور بود و سرانجام در سال ۱۳۵۲ خورشیدی درگذشت. از مهم‌ترین اقدامات امان‌لله‌میرزا جهانبانی در کسوت یک نظامی، فرماندهی عملیات نظامی علیه اسماعیل‌آقا سمکو(سمیتقو) و سرکوب نهایی شورش وی در تابستان ۱۳۰۱ خورشیدی و نیز فرماندهی عملیاتی بود که در سال ۱۳۰۷ خورشیدی به فرونشاندن طغیان دوست‌محمد خان بلوچ و اعادة حاکمیت کشور بر بلوچستان منجر شد.

امان‌الله جهانبانی به زبان‌های فرانسه و روسی تسلط داشت و از او کتاب‌هایی چون “مرزهای ایران و شوروی”، “سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن”، “نبرد شکریازی و عملیات قشون در بلوچستان” به جای مانده است.

کتاب سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن، نشانه‌ای از گستره وسیع آگاهی‌های تاریخی و جغرافیایی جهانبانی است و افزون بر این دربرگیرنده اطلاعاتی در مورد چگونگی تعیین حدود مرزی آن سامان که در ادامة این یادداشت به برخی از جنبه‌های درخور توجه آن اشاره می‌شود:

۱-مأموریت سیاسی جهانبانی

در ۹ فصل نخستین کتاب، جهانبانی به توضیح عملکرد هیئت ایرانی، چگونگی حل اختلافات ارضی ایران و پاکستان و مراحل نصب علائم مرزی پرداخته است. موضوع مهمی که در تعیین حدود ایران و پاکستان، می‌توانست مورد توجه مقامات ایرانی قرار بگیرد، اعتبارنداشتن مرزهای به‌جای‌مانده از عصر استعمار و مطالبه حقوق تاریخی مالکیت ایران بر بخش خاوری بلوچستان بود. مشابه چنین ادعایی از سوی دولت افغانستان در مورد ایالت سرحد پاکستان مطرح شده بود و برای دهه‌ها اساس سیاست خارجی افغانستان را در مرزهای جنوبی‌اش تشکیل می‌داد. اما دولت ایران هیچ‌گونه ادعا‍ی رسمی در مورد بلوچستانِ پاکستان مطرح نمی‌کند، این در حالی بود که پذیرش جدایی بلوچستان خاوری از ایران در عصر ناصرالدین‌شاه نیز مشروط به شروطی بود. در آن هنگام دولت ایران در ضمن پذیرش رأی ناشی از داوریِ گلدسمید که به معنای تجزیه بلوچستانِ خاوری از ایران بود بر حق مالکیت ایران بر سرتاسر بلوچستان تأکید و تصریح کرده بود که دلایل پذیرش رأی حَکَمیت گلدسمید، محض دوستی با دولت بریتانیا و نیز ایجاد یک حد فاصل میان ایران و هند بود. در شرایطی که استعمار بریتانیا از شبه‌قاره هند رخت بربسته بود و با تشکیل پاکستان، میان ایران و هند نیز حد فاصلی طبیعی ایجاد شده بود، دولت ایران می‌توانست با تکیه بر بی‌اعتباری مرزهای ناشی از زورگویی قدرت‌های استعماری و نیز از میان‌رفتن شرایطی که تجزیه بلوچستان مشروط به آن بود، تجدید نظر جامع‌تری را در این حوزه طلب کند. جهانبانی از پیشینة تاریخی شکل‌گیری مرز بلوچستان آگاهی داشت و بر این اساس در صفحات گوناگون کتاب بر حقوق تاریخی ایران و امکان مطالبه این حقوق تاریخی در جریان تعیین مرزهای ایران و پاکستان تأکید می‌کند. برای مثال جهانبانی دربارة مالکیت تاریخی ایران بر سرتاسر بلوچستان تصریح می‌کند: «هیچ وقت دو بلوچستان وجود نداشته، بلکه از لحاظ تاریخی و جغرافیایی، فقط یک بلوچستان بوده و آن هم جزء لاینفک فلات جنوب شرقی ایران محسوب می‌گردیده است.» (ص ۶۷)

وی در بخشی دیگر از کتاب بر مالکیت ایران بر قسمت‌های مشخصی از بلوجستان به عنوان کم‌ترین ادعاهای ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: «قسمت‌هایی که به طور مسلم و یقین،‌ جزء خاک ایران بوده و می‌توانست مورد ادعای ایران قرار گیرد عبارت بود از: ۱- ایالت بزرگ کلات شامل سروان و گچی و جالوان، ۲- خاوران، ۳- مکران شامل بنادر جنوبی و پسنی و گوادر، ۴- چاغی و لسبیله.» (ص ۶۰ و ۶۹)

او دلیل طرح‌نشدن این ادعاها از طرف دولت ایران را صرفاً علاقه به پاسداری از دوستی و یگانگی میان ایران و پاکستان عنوان می‌کند و بیان می‌دارد: «اگر ایران پیرامون چنین ادعایی نرفت، همانا وجود علاقه مفرط به حفظ روابط حسنه و صمیمانة خود با کشور پاکستان بوده و اجتناب از اینکه بین دو ملت هم‌کیش و هم‌ن‍ژاد که دارای قرابت و پیوستگی ادبی و فرهنگی و تاریخی هستند، کدورتی به میان آید و اینک که مرز ایران و پاکستان تعیین و تثبیت گردیده و هیچ‌گونه اختلافی باقی نمانده،‌ طرفین با فراغت بال خواهند توانست در حل و فصل مسائل مهم سیاسی جهانی با یکدیگر هم‌آهنگ بوده و با داشتن تعهدات بین‌المللی و قراردادهای اتحاد و مودت، رشته‌های الفت و یگانگی را مستحکم‌تر و پایدارتر سازند.»

البته گذشت‌های مرزی ایران در برابر پاکستان، تنها به مطالبه‌نکردن حقوق تاریخی ایران بر بلوچستان منحصر نمی‌ماند و دولت ایران حتی از برخی مناطق که بر اساس قرارداهای مرزی ایران و بریتانیا در مورد بلوچستان نیز جزئی از خاک ایران بودند، صرف نظر می‌کند. قلعه‌سفید، کچه و ریگ ملک از جمله این مناطق هستند. برای نمونه از منطقه کچه که شامل ۲۶۵/۵ کیلومتر مربع می‌شود می‌توان یاد کرد که قله‌های کوه‌کچه و آبریزهای آن و آبادی کچه و پاسگاه مستقر در آن را نیز در بر می‌گیرد، می‌کند. بدین ترتیب با این‌که بر اساس اسناد موجود، کچه جزئی از خاک ایران محسوب می‌شد از ۶۰ کیلومتر مربع از خاک کچه که شامل پاسگاه کچه و دوقلعه مشرف به آبادی کچه بود به نفع پاکستان گذشت می‌کند.

جهانبانی در بخشی از کتاب با اشاره به وضعیت کچه، ابراز می‌دارد: «محل پاسگاه کچه است که طبق سوابق موجود، می‌بایستی جزء خاک ایران محسوب گردد ولی چون این محل را متجاوز از شصت سال قبل، انگلیسی‌ها به تصرف درآورده و در آنجا مستقر و نظریات سوق‌الجیشی خود را تأمین می‌نمودند، لذا بنا به سابقه تصرف،‌ حق مالکیت برای خود قائل و حتی مدعی مالکیت تمام آبریزهای جنوب غربی کوه‌های کچه نیز بوده‌اند که مجبوراً در مرزبندی با پاکستان از تصاحب قسمت اخیر، انصراف حاصل و خط مرز، طوری عبور داده‌شده که فقط محل پاسگاه کچه در تصرف کشور پاکستان باقی مانده و آبریزهای جنوب غربی آن که به چندین کیلومتر مربع بالغ می‌گردد،‌ جزء خاک ایران محسوب گردید.»

جهانبانی در جایی دیگر تصریح می‌دارد: «بنابر این از ۲۶۱/۵ کیلومتر مربع اراضی و قلل کچه که مورد اختلاف بود، موافقت حاصل گردید که معادل ۶۰ کیلومتر مربع با دو قله مشرف به آبادی کچه در ید پاکستان باقی مانده و ۲۰۱/۵ کیلومتر مربع از اراضی مزبور در ید ایران قرارگیرد.»

جهانبانی در اشاره به دلایل این انعطاف می‌نویسد: «موافقت به تعیین چنین خط مرزی از طرف کشور ایران برای آن بوده‌است که به کشور دوست و هم‌کیش خود ثابت نماید که همواره خواهان منافع معنوی و روابط برادرانه بین دو کشور بوده و مایل است ملتین دست به دست یکدیگر داده و در این دنیای پراضطراب، خود را در سایة صلح و امنیت پایدار به شاهراه ترقی و تعالی رهبری و همواره حافظ و حامی منافنع یکدیگر باشند.»

۲- اهمیت تاریخی

اگر چه ارزش تاریخی کتاب بیش‌تر به دلیل ارائه آگاهی‌های دست‌اولی از چگونگی شکل‌گیری نهایی مرزهای ایران و پاکستان است در دورة عملکرد این هیئت مرزی اما این کتاب از لحاظ ارجاع و اشاره به اسناد و مدارک قدیمی‌تر در مورد مرز بلوچستان ایران و قراردادهای مرزی میان ایران و بریتانیا در مورد بلوچستان نیز فاقد اهمیت نیست؛ از جمله بررسی مفصلی که از حکمیت گلداسمید در مورد بلوچستان در فصل‌های ششم و هشتم کتاب ارائه شده‌است.

اشاره به بازگشت کوهک و اسفندک به ایران در دوران پایانی ناصرالدین‌شاه و درج کامل متن قرارداد استرداد مناطق یادشده نیز از لحاظ تاریخی درخور توجه است. با این حال سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن به فعالیت‌های دیپلماتیک ایران برای بازپس‌گیری کوهک و مذاکرات میرزاملکم‌خان سفیر ایران در لندن برای تحقق این موضوع اشاره‌ای ندارد و تصویر ارائه‌شده در کتاب در مورد جنبه‌های دیپلماتیک حکمیت گلدسمید نیز صورتی گذرا دارد. کتاب، اشاره کوتاهی نیز به تحولات بلوچستان در عصر رضاشاه پهلوی دارد که با توجه به جایگاه مهم نگارنده‌ کتاب در این تحولات می‌توانست کامل‌تر از این باشد.

۳- اطلاعات جغرافیایی و زیست‌محیطی

سه فصل بعدی کتاب، یعنی فصل‌های نهم، چهاردهم و پانزدهم دربرگیرنده اطلاعات جغرافیایی و زیست‌محیطی گسترده‌ای از بلوچستان در سال ۱۳۳۷ خورشیدی است. نگارنده پس از ارائه آگاهی‌های کلی در مورد وسعت، جمعیت، آب و هوا و محصولات بلوچستان به بررسی کاملی از کوه‌ها، رودخانه‌ها، دریاچه‌ها، جنگل‌ها و مراتع، گیاهان و حیوانات بلوچستان پرداخته و زمینه‌های توسعه کشاورزی، صنعت و بازرگانی در این استان را مورد توجه قرار داده‌است. دیدگاه کلی وی بر آن است که بلوچستان از ظرفیت‌های بالای طبیعی و زیست‌محیطی برخوردار است. تا آن‌جا که در جایی می‌نویسد: «استعداد زمین و عناصر طبیعت به حدی شایان توجه است که چندین میلیون سکنه، به خوبی ممکن است در بلوچستان سکونت نموده و از ودایع آن مستفیذ گردند و این قطعه زرخیز که چسبیده به دریای آزاد و نزدیک‌ترین راه را به کشورهای پرجمعیت آسیا دارد، روزی موقعیت ممتاز و بی‌نظیر خود را ظاهر خواهد ساخت.»

اشار‌­های جهانبانی به مناطق اطراف کوه بزمان واقع میان ایرانشهر و نرماشیر و خاش جالب است. وی در توصیفی از مناطق اطراف کوه بزمان، می‌نویسد که این حدود «… در صافی و زلالی هوا شهرت دارد زیر علاوه بر اعتدال و خنکی هوا، چشمه‌سارهای متعدد و قنوات بر صفا و جلای طبیعت و رونق کشت و زرع افزوده و شب‌ها حرارت محیط به حدی پائین می‌رود که برخلاف سایر نقاط احتیاج به بالاپوش اضافی و مأمن و مسکن محفوظی است و به طوری که مشاهده گردید، حتی در روز هم گرمایی که در سایر نقاط بلوچستان حکم‌فرماست در اینجا احساس نمی‌شود. به مقتضای اعتدال هوا، همه نوع میوه‌جات مناطق معتدله (از قبیل شاه‌توت، زردآلو، گیلاس، سیب، گلابی و غیره) در این نقاط به عمل می‌آید.»

دیدگاه جهانبانی در مورد مناطق اطراف رودخانه بزرگ راسک نیز جالب است. رودخانه بزرگی که به باور جهانبانی می‌توانست مناطق اطراف خود را تبدیل به کشتزارها و مزارع حاصل‌خیز و پربرکتی کند. او در این باره می‌نویسد: «نظر اهالی محل نیز این است که در صورت ایجاد سد و برگردانیدن آب در مسیر اصلی و قدیمی خود … در ظرف مدت بسیار کمی اراضی رسوبی اطراف این رودخانه، تبدیل به کشتزارها و مزارع حاصل‌خیز و پربرکتی خواهد شد که متجاوز از یک میلیون سکنه قادر به ارتزاق از محصول آن خواهدبود. از نظر استعداد و نیرومندی زمین در پرورش نباتات، باید آبادی‌های معروف به گرمه بید را که با همت و پشتکار آقای کریم بخش سعیدی ایجاد شده، مشاهده و به حاصل خیزی خارق‌العادة این اراضی پی برده و مهد زمین و سایر عناصر طبیعت را در پرورش نباتات گرمسیری مشاهده نمود.» وی به جنگل‌ها، گیاهان و میوه‌های بلوچستان نیز پرداخته است. چوب درختان ارژن، سیاه چوب، گز و تا گز را برای استفاده‌های صنعتی با ارزش دانسته‌است و به قابلیت تولید الیاف و کتیرا در بلوچستان و هم‌چنین گیاهان دارویی مانند: زنبول، بومادران، موردانه … نیز اشاره کرده و بلوچستان را برای تولید میوه‌های خرما و موز مناسب تشخیص داده‌است. جهانبانی، بلوچستان را از لحاظ توسعه دامپروری نیز مستعد دانسته و با توجه به وجود مراتع وسیع در بلوچستان، می‌نویسد: «در تمام نواحی مختلفه بلوچستان (سرحدی- معتدل- گرمسیری- ساحلی) مراتع وسیعی یافت می‌شود که برای چرای دام‌ها و حیوانات اهلی محلی بسیار مساعد است و تقریباً در تمام فصول سال آذوقة آن‌ها تأمین است و از این جهت رشته دامپروری را می‌توان در این سرزمین، فوق‌العاده توسعه و ترقی داده و محصولات آن را زیاد نمود.»

۴- راهکارهایی برای رفاه و آبادانی بلوچستان

جهانبانی با توجه به شناخت عمیقی که از بلوچستان داشت در بخش‌هایی از سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن راهکارهایی نیز برای برقراری امنیت و نیز توسعه و ترقی این بخش از کشور ارائه می‌دهد. جهانبانی به همکاری با سرداران و خان‌های بلوچ برای تأمین امنیت در بلوچستان باور داشت و به تعبیر امروزی می‌توان گفت، طرفدار بومی‌سازی امنیت در بلوچستان بود. چنان‌چه در مورد حل و فصل مسئله دادشاه نیز معتقد بود که این امر باید از طریق سرداران بلوچ حل شود. به نوشتة او: «اینجانب فکر می‌کردم که از بین بردن دادشاه و برادران و اتباع او به دست ژاندارمری یا تعقیب نیروهای نظامی، مستلزم صرف وقت طولانی و هزینة سنگین می‌باشد و بهتر به نظر می‌رسد که این عمل به دست خوانین محل انجام گردد.» (ص ۱۳)

سرکوب دادشاه به پیشنهاد جهانبانی به وسیله سرداران و خان‌های بلوچ و در رأس آنان، عیسی‌خان مبارکی انجام می‌گیرد و پس از این رخداد جهانبانی در مجلس سنا طی سخنانی از خان‌های بلوچ سپاسگزاری می‌کند. جهانبانی متن کامل نطق خود در سنا را در کتابش آورده است که بخشی از آن به این شرح است: «در زد و خوردی که روی داد، سرداران و نفرات بلوچ، فداکاری و شهامت عجیبی به خرج دادند و جمعی از آن‌ها یعنی مهیم میرلاشاری و کریم لاشاری و یوسف مبارکی و موسی مبارکی و عده‌ای ژاندارم در راه انجام وظیفه به خاک و خون غلطیدند و چند نفر دیگر زخم‌دار شدند. بنده اجازه می‌خواهم از پشت این تریبون به روح پر فتوح دلاوران و قهرمانی که شربت شهادت نوشیدند، درود بی‌پایانی بفرستم.»

جهانبانی افزون بر اعتقاد به استفاده از سران بلوچ برای برقراری امنیت به اتخاذ رویکردی مشابه برای حاکمیت عدالت و ایجاد یک نظام دادرسی عادلانه و منصفانه در بلوچستان نیز باور داشت؛ چنان‌چه در نامه‌ای به منوچهر اقبال نخست‌وزیر وقت که ضمیمة دوم کتاب است در مورد ضرورت بومی‌سازی عدالت نیز تصریح می‌دارد: «دادرسی در بلوچستان به نظر اینجانب باید تابع مقررات خاصی باشد زیرا فرستادن اشخاصی که ظنین به ارتکاب تقصیری یا گناهی هستند به مراکز دور افتاده دادگاهی، توأم با مشکلات فراوانی است و جمعی را از هستی ساقط می‌نماید. شاید مناسب‌تر باشد که مانند پاکستان در دادرسی بلوچستان، معتمدین محل و بخشداران و فرمانداران و استاندار نیز شرکت نمایند و دادگاه‌های سیاری در محل تشکیل یابد.»

جهانبانی در تأکید بر ضرورت توسعه بلوچستان و امکان‌پذیربودن این موضوع به چند محور اصلی اشاره داشت: تأمین آب آشامیدنی و آب مورد نیاز برای کشاورزی از طریق توسعه قنات‌ها، مهار آب‌ها و ایجاد سد بر روی رودخانه‌ها یکی از این اقدامات بود و تأمین بهداشت مردم بلوچستان با ایجاد بیمارستان‌ها، اعزام پزشکان از مرکز به بلوچستان و به‌ویژه با مبارزه با بیماری‌های واگیرداری هم‌چون مالاریا نیز موضوعی دیگر. افزون بر این، جهانبانی به ترویج زبان فارسی و توسعه خطوط مواصلاتی نیز به عنوان راهکارهایی برای توسعه بلوچستان می‌اندیشید. بر سر هم، جهانبانی به توسعه بلوچستان باور داشت و این سرزمین را دارای زمینه لازم برای یک آتیه درخشان می‌دانست؛ چنان‌که در جایی در این باره می‌نویسد: «خلاصه آنکه اوضاع طبیعی و محیط، نوید آتیه درخشانی را به این منطقه می‌بخشد. در اینجا با اقدامات کشاورزی، می‌توان اقسام متنوعه محصولات و میوه‌جات گرمسیری و برنج و گندم و غیره به عمل آورده و راه شوسه بین مند و پیشین که در امتداد رودخانه گچ کشیده شده به دریا امتداد پیدا می‌کند و از مغرب به راه‌های داخلی پاکستان امتداد داشته و به وسیله راه شوسه دیگری به دریا امتداد می‌کند و از مغرب به راه‌های داخلی بلوچستان ایران ملحق می‌گردد و به مرکز این منطقه در خاک ایران که پیشین است اهمیت و ارزش خاصی بخشیده و سزاوار است که این منطقه مورد توجه بیشتری قرار گیرد.»

در مورد سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن حس همدلی تیمسار جهانبانی با مردمان بلوچستان نیز درخور توجه است. از این رو ضمن ستودن روح سلحشوری و میهن‌پرستی بلوچ‌ها از نقد پاره‌ای از سیاست‌های نظام وقت نیز صرف نظر نمی‌کند؛ از جمله بی‌توجهی به توسعه بلوچستان در عصر رضاشاه (ص ۶۹) و اقدام سرتیپ البرز فرمانده تیپ بلوچستان در دهه ۱۳۱۰ خورشیدی در اعدام برخی از خان‌های بلوچ، ناجوانمردانه توصیف شده است.

در مجموع، دیدگاه‌های جهانبانی در مورد بلوچستان و هم‌چنین راهکارهای او برای این استان ایران جالب توجه است و حال که بیش از ۵۰ سال از ارائة این دیدگاه گذشته‌است با توجه به دیگر آرایی که در سال‌های بعد نیز در این زمینه مطرح شد، می‌توان بررسی کرد که تا چه میزان دیدگاه‌هایی از این دست عملی شده است و در صورت عملی‌شدن تا چه میزان در جهت توسعه بلوچستان و زدودن رنگ محرومیت از این استان تأثیرگذار بوده است و در صورت عملی‌نشدن، دلایل چنین امری چه بوده است.

نظرات 1 + ارسال نظر
بلوچ شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ب.ظ

جناب بهمنی قاجار شما اول باید از رژیم جمهوری اسلامی تشکر میکردی که قدرزخمات تمسار جهانبانی را بنخوه احسن به انجام رساندند چون نادر جهانبانی فرزند رشید تیمسار را که خلبانی ورزیده وبا نام نشان بودند در همان روزهای اول انقلاب بجوحه اعدام سپردند
2 در هیچ کجای تاریخ بلوچستان دیده وشنیده نشده که بلوچستان شرقی هم جز ایران بوده بلکه زمان کوتاهی در دوران نادر شاه همان زمانی که هند هم بتصرف در میاید سران بلوچ هم از نادر سنی اطاعت میکنند 3- شما لطف بفرمائید سفارش بکنید همین بلوچستان فعلی که جز ایران است بخوبی وبدون تبعیض با مردمانش برخورد بشود بلوچستان شرقی را بخال خود بگذارید چون مردم انجا راختر نفس میکشند 4- چرا کشور اذربایجان را فراموش میکنید که بمراتب از بلوچستان اباد تر است وزمانی نه چندان دور جز ایران بوده ولی گویا برای ادعا دیواری کوتاهتر از بلوچستان پیدا نمیشود 4- تیمسار هنگام تجلیل از شهدای بلوچستان میفرمایند عده ای ژاندار در را ه انجام وظیفه بخاک خون غلطیدند وچند نفری هم زخمی شدند در صورتیکه همه میدانند در ان درگیری دماغ ژاندارمی خونی نشده وکسی هم زخمی نمیشود چون دران درگیری ژاندارمی حضور نداشته امیدوارم بعقیه اطلاعات تیمسار دارای پایه اساس باشند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد