چشم هیز
حواناروئی
شواهد نگارنده نشان می دهد عموم مردانی که تعصبی هستند تعصبشان دو دلیل دارد :
1 – یا خودشان انسان های چشم ناپاکی هستند و به ناموس دیگران چشم دارند.
2 – یا دوستان آنان به این مرض مبتلا می باشند. که البته چشم ناپاک بودن یا به
اصطلاح عامیانه هیزچشم بودن ریشه در دلایل متفاوتی دارد که در این مقال قصد ندارم
به آنها بپردازم.
گاهی راه حل ها آنقدر ساده اند که از سادگی به چشم نمی آید و ما ذهنمان
را عادت داده ایم مسائل را پیچیده کند.
راه چاره چیست ؟
اگر بنا بر دلیل اول است که آن شخص باید خودش را اصلاح کند تا دیگران به
ناموس او چشم ندوزند چون به یقین این مردان می دانند هر عملی را عکس العملی
است برای زنان نزدیک و منتسب به خود می ترسند کسی برایشان مزاحمت ایجاد کند
به عقیده ی بنده درستش همین است که زنان نزدیک به این شخص دچار مشکل شوند
تا بفهمد مزاحمت برای دیگران ایجاد کردن چه طعمی دارد و همیشه مرغ همسایه غاز
نیست ! اگر مادر و خواهر و ... برای شخص خاطی اهمیت دارند زنان دیگر نیز
برای خانواده و خدایشان مهم می باشند.
2 – درمورد رفقای ناباب راه حل این است که رهایشان کند به همین راحتی مگر کسی
او را مجبور کرده که با هر اراذل و اوباشی نشست و برخاست داشته باشد از قدیم گفته اند.
«کبوتر با کبوتر باز با باز» و همینطور « تو را از روی هم نشینت قضاوت می کنند .»
آیا یک هم نشینی این قدر ارزش دارد که اعتبار و ایمانت را به خطربیندازی ؟ چه بسا
همین هم نشینی ها دلت را سنگ می سازد و زمینه ساز لغزشهای آتی ات می شود.
بیشتر آدم های معتاد گله از رفیق ناباب دارند پس دوستی که باعث زحمتت شود بهتر
است زودتر نسخه اش را بپیچی و تاریخ دوستیتان را منقضی اعلام کنی.
ذکر نکته ای خالی از لطف نمی باشد . اینگونه مردان هم شریک دزدند و هم رفیق
قافله یعنی خودشان باعث به خطر افتادن زنان می شوند سپس همانند یک منجی وارد
میدان بازی می شوند و برزنان منت نهاده که می خواهند آنان را از خطر برهانند.
هم دزد و هم منجی خودشان هستند.