پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

وقتی که مادر قاتل می‌شود: تراژدی قتل سه نوجوان در کانادا

وقتی که مادر قاتل می‌شود: تراژدی قتل سه نوجوان در کانادا
اَسرا نومانی / ترجمه شهرزادنیوز,

در جامعه سنتی مسلمانان زنانی که مرتکب آزار و اذیت زنان و دختران می‌شوند با همان قوانین سختگیرانه و دگماتیسمی بزرگ شده‌اند که اکنون بر نسل بعدی اعمال می‌کنند. در این پدیده جهانی که آزاربیننده به آزاردهنده تبدیل می‌شود، آنها همان چیزی را تکرار می‌کنند که می‌شناسند

.

Canada

شهرزادنیوز: داستانی باورنکردنی این هفته سرتیتر خبرهای کانادا بود: یک پدر افغان‌الاصل به خاطر قتل سه دختر نوجوانش، مجازاتی مهلک برای آن که زیادی غربی بودند، محکوم شناخته شد. اگر این واقعه به اندازه کافی هشداردهنده نیست، این قاتل دو همدست دیگر هم داشته است: برادر دختران و هم‌چنین مادرشان.

این جنایت "قتل ناموسی" بود – قتل زنی به دلیل بردن "آبروی" خانواده، به خاطر داشتن دوست پسر، پوشیدن لباس غربی یا امتناع از ازدواج اجباری. این عمل که در سنن قبیله‌ای آسیای جنوبی و خاورمیانه ریشه دارد، به اندازه کافی وحشتناک است، اما وقتی که دختران به دست مادر کشته می‌شوند، موضوع غمبارتر می‌شود. و این تنها یک مورد منحصر به فرد نیست. در سراسر جهان در فرهنگ سنتی مسلمانان و سایر جوامع سنتی، زنان مسن به طور معمول دختران را اذیت و آزار می‌کنند، تنبیه می‌کنند و حتا گاهی کتک می‌زنند تا سر به راه شوند. آن‌ها عمه‌ها و خاله‌ها، مادرها و زنان مسنی هستند که – همراه با مردان – اصرار دارند دختران باید رفتار شایسته‌ای داشته باشند. دختران معمولا این زنان مسن پیرامون خود را "خاله یا عمه" صدا می‌کنند. اکنون نام جدیدی گرفته‌اند: "عمه پاسدار".

معلوم نیست این سه دختر نوجوان در کانادا چگونه به قتل رسیده اند، اما جنایت چنان برنامه‌ریزی شده بود که به نظر بیاید تصادفی غرق شده‌اند. قاتلان، پدر، محمد شفییا، مادر، طوبا محمد یحیی، و پسر 21 ساله‌شان، حامد، بودند. سه دختر – زینب 19 ساله، سارا 17 ساله و گیتی 13 ساله – با پسرها قرار ملاقات می‌گذاشتند، طبق اسناد ارائه شده در دادگاه، زینب یک دوست پسر پاکستانی – کانادایی داشت. و به گفته والدین، در اتاق سارا کاندوم پیدا کرده بودند.

پدر مدعی بود که همسر اولش، رونا امیر محمد، پشتیبان دختران در سبک زندگی غربی‌شان بود. او هم کشته شده و تعداد قتل‌ها به 4 مورد رسید.

محمد شفییا برای جنایتش از خود پشیمانی نشان نداد. در یکی از گفتگوهای ضبط شده می‌گوید: "حتا اگر مرا بالای چوبه دار ببرید... هیچ چیزی برایم مهم‌تر از شرافتم نیست."

در پاکستان یک "عمه پاسدار" این هفته خبرساز شد؛ او به یک پارک عمومی در پاکستان رفت و به تعقیب دختری برقع‌دار پرداخت که با پسری قرار ملاقات داشت. او که نقش پلیس اخلاق را به خود گرفته بود، برای یک کانال تلویزیونی به نام "سما" کار می‌کرد و از این زوج فیلمبرداری کرده بود.خوشبختانه او به خاطر این کارش اخراج شد، چون جان جوانان را به خطر می‌انداخت. می‌توانید این صحنه را اینجا‌ ببینید.

این خبرهای جهانی برای من به عنوان فعال حقوق زنان، بر ساز و کاری تأکید می‌کنند که برایم بسیار آشنا هستند: زنان علیه زنان.

مسلماً "عمه"های آزاداندیشی هم هستند، مثل مادرم و البته من، که مخالف جنایت اخلاقی نیستند. اما واقعیت این است که از مسجدهایمان گرفته تا خانواده و خویشاوندان و آشنایان‌مان، "عمه پاسدارهایی" هستند که مواظبند تا دختران با پوشیدن تی‌شرت‌های بی‌آستین، شلوار جین یا لاک ناخن یا صحبت با پسران – حتا در غرب – "گناه" نکنند. این زنان سلاحی دارند که گاهی مهلک‌تر از شکنجه جسمی است. آن‌ها یک شکنجه روانی را اعمال می‌کنند که تحقیرآور، شرم‌آور و توبیخ‌گرانه است. آن‌ها دختران را "جنده" و "گناهکار" می‌خوانند؛ این می‌تواند از آزار جسمی دردآورتر و موذیانه‌تر باشد.

این عمه‌ها خود را "دختران خوب" می‌دانند و از قدرت‌شان استفاده می‌کنند تا "دختران بد" را کنترل نمایند. یک بار در شهر زادگاهم، مورگان‌تاون، یک "عمه پاسدار" به من پرخاش کرد؛ چون در مسجد موقع نماز وقتی خم شده بودم، لباسم بالا رفته و کمی از پشتم معلوم شده بود. از او پرسیدم: "شما در مسجد مواظب کون من هستید؟" یک بار دیگر یک عمه پاسدار مرا برای چای دعوت کرد تا به من بگوید که باید خجالت بکشم که بدون ازدواج بچه‌دار شده‌ام (پدر مسئولیت بچه را هیچ گاه نپذیرفت). به من گفت: "باید بقیه عمرم در گوشه مسجد بنشینم و طلب مغفرت کنم." در این میان شوهرش مخفیانه در مصر با زن دومش ازدواج کرده بود.

در مسجد مورگان‌تاون، چند سال پیش من و مادرم شروع کردیم با جسارت در سالن اصلی در میان مردان بنشینیم؛ بقیه زنان، به عنوان شهروندان درجه دو، در همان بالکن بالا ماندند. زنان از من به خاطر این کارم دوری می‌کردند. یک بار دیگر در مرکز اسلامی کالیفرنیای جنوبی در لس‌آنجلس، باز به خودم جرأت دادم و به جای اتاق جداگانه مخصوص زنان، در سالن اصلی نشستم. همان گونه که انتظار داشتم، مردی به من دستور داد که آن جا را ترک کنم. من تأکید کردم که حق دارم در سالن اصلی بنشینم. سپس یک زن مسن، ازمرالدا علیف، پیچیده در یک چادر سیاه، سر رسید. او یکی از اعضای ارشد هیئت امنای مسجد بود و در میان زنان نقش رهبری را داشت. او بالای سرم ایستاد – یک مقام ارشد در لباس سیاه، در برابر من با روسری صورتی‌ام – و از من خواست که از آن جا بروم. گفت: "فکر کن من مادرت هستم." نمی‌توانستم. مادرم از من حمایت می‌کرد. اگرچه قبلا این زن را ندیده بودم، به خوبی می‌شناختم‌اش، چون به تعداد زیادی از این جور زنان برخورده بودم. به دوستم گفتم: "یکی از آن زورگویان بود."

استفاده از زنان علیه زنان مسلما منحصر به مسلمانان نیست. عکس‌های ناهنجار از نگهبانان آمریکایی در حال تعرض به زندانیان عراقی در زندان ابوغریب جهان را حیرت‌زده کرد. در یک عکس زنی 26 ساله به نام سابرینا هرمن، یک افسر دژبان از لورتون، لبخندزنان در کنار یک زن زندانی عراقی ایستاده است و او را متهم می‌کند که جنده است. عکاس یک گروهبان به نام چارلز کارنر است. مقامات نظامی می‌گویند که گارنر بعدا زن زندانی را مجبور کرده است تا سینه‌ها و آلت جنسی‌اش را بیرون بیاندازد تا از او عکس گرفته شود. شاید هیچ گاه نفهمیم چرا هرمن، کارگر سابق پیتزافروشی "پاپا جان"، کناری ایستاد و تماشا کرد.

در جامعه سنتی مسلمانان زنانی که مرتکب آزار و اذیت زنان و دختران می‌شوند، با همان قوانین سختگیرانه و دگماتیسمی بزرگ شده‌اند که اکنون بر نسل بعدی اعمال می‌کنند. در این پدیده جهانی که آزاربیننده به آزاردهنده تبدیل می‌شود، همان چیزی را تکرار می‌کنند که می‌شناسند. در قضیه "نور المالکی"، زن عراقی – آمریکایی جوانی در فونیکس به خاطر غربی بودن به دست پدرش کشته شد؛ مادرش در گفتگوهای زندان در باره این قتل از شوهرش دفاع ‌کرد. در یکی از این گفتگوها به وی گفت: "تو جنایتکار نیستی." او و شوهرش از سوی قبیله‌شان در عراق تحسین شدند. او چیزی را تکرار می‌کرد که می‌شناخت.

این سنت‌ها ریشه‌های عمیقی دارند و بسیار آزاردهنده هستند. در کانادا، پس از اعلام رأی دادگاه در مورد قتل ناموسی این سه دختر، مادرشان، طوبی، گفت: "من قاتل نیستم؛ من یک مادرم، یک مادر."

زمان آن رسیده که در میان مسلمانان به کمک قطب‌نمای اخلاقی مهر و شفقت، شرافت و شرم را به چالش بطلبیم، نه با خشونت روانی یا جسمی.

برگرفته از سایت دیلی بیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد