رازگو بلوچ
وبلاگ ما چند روزی است که معطل است. ولی امروز وقتی که وبلاگ نویسی دیگر پیغام داده بود که سایت های اپوزسیون بلوچی خارج از کشور در باره کسانی از جمله من چه نوشته اند حیران و نگران شدم. حس کردم دو تا دست ظاهرا متضاد ولی در حقیقت همسو دارند ما را به سمتی دیگر هل می هند. با وجود بستن وبلاگم و بی میلی به سر زدن به وب به خاطر ماجرایی که پیش آمده بود، حس کردم لازم است ماوقع را آنگونه که بوده هست بازگو کنم.
ماجرای تهدید اینجانب که در یک یا تعدادی از سایت های خارج از کشور آمده هیچ ارتباطی به اداره اطلاعات ندارد. خبر را هر جوری که نوشته اند تکذیب می کنم. طبیعی است که یک ارگان رسمی امنیتی کشور بدین شیوه عمل نمی کند. آنهایی را که به عنوان تهدید کننده مد نظرم بوده اند خوب می شناسید. همان گروه افراطی خودمحور هم استانی مان هستند که گل آلود شدن فضا برای آنها بهترین حالت است. بلوچ بودن و سنی بودن ما از دید بعضی شان یک اشکال مادرزادی در کار خلقت و یک نقص در طبیعت است. همگرایی ما با دیگر بخش های کشور و همراه شدن با آنان را هم سم مهلک برای خود می دانند؛ ولی این به نفع هیچ کس نیست. همگرایی و همدلی همه بهترین راه چاره است.
استفاده فرصت طلبانه از زور و نفوذ حرف تازه ای نیست، ولی این بار ما را چرا هدف گرفته بودند؟ این را خود نمی دانم. شاید زیادی جدی مان گرفته بودند (البته خود عکس این را می گفتند) یا این که یحتمل در مطالب ما حرف یا حرف هایی بوده که به قبای شان برخورده و قصد تلافی داشته اند.
این که تهدید و توهین و تهمت های شان چه بود گفتنش در اینجا هیچ کمکی نمی کند. خلاصه اش این که یک سری نمایش قدرت سادیست وار بودند که البته به نوبه خود نمی شود جدی شان نگرفت. ول کن ماجرا هم نبودند و شاید نباشند. حتی مصادیقی از شگرد کاری شان در تخریب مان را هم برشمردند. ولی هر چه بود کارشان هرگز هیچ شباهتی با کار یک ارگان رسمی امنیتی که اداره اطلاعات باشد نداشته و حتی به وضوح با هدف کاری آن در تضاد بود.
در یکی از تیترها آن ها را با لفظ "برادران" خطاب کردم. این کلمه برادران از کجا به ذهنم آمد و منظورم چه بود؟ در میان ما بلوچ ها اگر کسی بخواهد در نوشتارش از بعضی بی مهری ها و خودمحوری های این گونه افراد گلایه کند در می ماند که از چه لفظی استفاده کند. دیده ام بعضی ها از لفظ "برادران شمال استان" و بعضی ها دیگر از لفظ "برادران سیستانی" استفاده می کنند. من هر دوی این لفظ را غلط می دانم. در "شمال استان" همه رقم آدم است و نباید همه را به یک چوب راند و در میان "سیستانی" ها کم نیست بهترین عزیزان دوست و همدل با ما. پس واژه درست چیست؟ این را نمی دانم. این شد که کلمه "برادران" را به کار بردم که برگرفته از کلمه اول هر دو اصطلاح است و مصداقش هم مجهول، که بی جهت کسی متهم نشود. البته اگر کسی از ما بلوچ ها خوشش نیاید که هزار ماشاء الله واژه بسیار است: وهابی، قاچاقچی، جدایی طلب، تروریست و ...
حرف آخر:
به یک شاعر مسلک منزوی کودک صفت هر چه بیاید سیاسی بودن نمی آید. چرا که سیاست " سر" می خواهد نه " دل". "عزم وتصمیم و برنامه" می خواهد نه " ذوق و شور و حال". ولی وقتی که فضا دو قطبی باشد همه چیز ممکن است. و اینگونه بود که "رازگو بلوچ " ساده دل یک هفته ای سیاسی شد و ذوقش آن چنان کور که دیگر شاید به وضع پیشین نتواند برگردد. پس رهایش کنید جملگی او را تا به حال خود باشد.
رازگو بلوچ
چرا حزبیها کارشون شده تهمت زدن و دروغ گفتن؟
آقاى رازګو بلوچ٬ نمیدانم مثل بلوچى "شاهد روباه دمش است" را باور کنم یا نه ولى ګویا در این مورد صدق میکند٬ خودشما درست مثل آنهایى که ازشان انتقاد میکیند٬ رفتار میکنید٬ این موضوعات و انتقادات خیلى جدى است و جدى باید برخورد کرد٬ اګر شما٬ نام و نشان اپوزیسیون خارج از کشور بلوچ را ارائه ندهید٬ مثل آنهایى که فقط دنبال شهرت هستند عمل کرده اید. شاید بنده از مرحله پرت باشم و به دلیل کثرت وبلاګهاى و سایتهاى بلوچ نتوانم همه را بخوانم و یا سرى بزنم٬ و نمیدانم که اپوزیسیون خارج از کشور داراى سایت و وبلاګ کى هستند. از شما تقاضا دارام که وبلاګ خودرا اینجا معرفى کنید و بنده با کمال میل٬ به عنوان یکى از اعضاى اپوزیسیون خارج از کشور به انتقادات شما ګوش خواهم داد و جواب نیز خواهم داد٬ آنوقت اجازه بدهید که خود بلوچها قضاوت کنند. بدون ارائه نام و نشان وبلاګ و سایتها ٬ حرف شما تهمت است و هیج٬ از پهره تقاضا دارم که این مطلب را به آقاى رازګو برسانند و سایت یا وبلاګ ایشان را نیز اینجا معرفى کنند تا ما بتوانیم مطالب را پىګیرى کنیم٬ لطف کنید در باره وبلاګ نویس صدیق حسین زاده نیز همین کاررا بکنید. زیرا ایشان هم مطلب رازګو را تکرار کرده است.
یکى از اعضاء جدى اپوزیسیون بلوچ