پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

الگوی تماس جغرافیایی در بلوچستان-2

الگوهای رفتاری زن های مختلف بلوچ- قسمت پنجم- بخش الف

بخش الف - الگوی تماس جغرافیایی در بلوچستان- 2

ادامه از مطالب پیشین:

هویت زاهدانی با توجه به تفکیک های برشمرده پیشین ، هویتی نامنسجم و شکل نگرفته است و اگر هم تفاوتی در منش و رفتار شهروندانش نسبت به شهر و آبادی های کوچکتر در وجود دارد بیشتر به الگوی کلاس اجتماعی برمی گردد. زابلی همان زابلی مانده و خاشی همان خاشی. دیگران هم بخواهی نخواهی رفتاری متفاوت با شهرهای زادگاه اجدادی شان ندارند؛ مگر عده ای قلیل که از نگاه بیرونی تشخص شان چندان به چشم نمی آید.

ایرانشهر:

می گویند این شهر را ناصرالدین شاه آباد کرد. آب و انارش دید و پسندید و همانجا اطراق کرد، که تا پهره تشکیل شد. برخلاف زاهدان ایرانشهر الگوی منسجم و جوش خورده ای دارد. خلق و خوی نهادینه شده ایرانشهری یا همان ایرانشهریت! برخلاف شهر های دیگر بلوچستان که لهجه ها متاثر بیشتر از طوایف است تا اماکن، در ایرانشهر به طرز شگفت آوری خان و درزاده و کولی و برهانی و ملازهی و.. همه با یک الگوی زبانی حرف می زنند. روحیات شان به طرز عجیبی مشابهت دارد. نوعی اعتماد به نفس خاص حداقل در محاوره و رو در رویی با دیگران و داشتن لهجه ای که تاثیر گرفته از جغرافیای همسایه خارج از بلوچستان است. نوع مد و آهنگ و استرس های الفاظ آن را از لهجه های بلوچی دیگر به وضوح متمایز می کند.

یک فقیر ایرانشهری همیشه سربلند با دیگران تعامل می کند در حالی که یک متول چابهاری و قصرقندی هم خویی فروتنانه تر دارد. شاید علت همه این ها ارتباط دیرینه تر ایرانشهر با دنیای خارج از بلوچستان باشد. آدم های باریک و دراز و قدری مایل به سبزه با کشیده کردن الفاظ در گفتگو تصویر ذهنی است که من از آنها دارم.

سرباز:

سرباز قلب بلوچستان است. انسان های میانه اندام و اکثرا درشت چشم. که منطقی اند و غیر احساسی. این غیر احساسی بودن آنها را در تجارت موفق کرده است. خوش جوشند و معمولا آوازه خواه. تاکید می کنم به ندرت احساساتی می شوند. همیشه حساب کا ردست شان است. سبب این ویژگی را نمی دانم از کجا آمده. شاید یک دلیلش این باشد که در میانه بلوچستان بوده اند و در تعامل با همه. اهل کار و کوششند و آدم منفعل و بی تفاوت در آنها کم پیدا می شود.

سراوان:

اگر سربازی ها غیراحساسی باشند، در باره سراوان باید گفت که اصلا نمیدانند احساسات چیست! بسیار خونسرد و بی تعصبنند نسبت به امورات ریز. اما در یک نکته با همه بلوچ ها متفاوتند. آنهم تعصب عریانی است که به طور خاص به شهر یا آبادی خود دارند. بلوچ ها معمولا تعصب شان را در کاسه بلوچستان و بلوچیت می ریزند و بس. اما سراوانی ممولا دو کاسه جدا دارد. تعصب بلوچی هم دارد اما از افتخار و نازیدن به "ناهوک" و "سوران" و شستون" هر هرگز غافل نمی شود. ندیده ام هیچ بلوچی آنچنان به نام شهر و آبادی خاص خود تعصب خاص روا دارد که مردم این سه شهر و ابادی. شاید یک دلیلش بن بست و انزوای جغرافیایی بوده باشد که به این همگرایی محلی خاص منجر شده است. سراوان نه در مسیر جاده اصلی بلوچستان است و در همسایگی شهر خاصی در آن سوی مرز قرار گرفته. افتخار مهم دیگر سراوانی ها پیشرو بودن در امر تحصیلات آکادمیک نسبت به دیگر بلوچ ها است.

در لحاظ فیزیک ظاهری تیپ خاصی در میان آنها اگر اکثریت نباشد دست کم بسیار فروان است: قامت کوتاه و فربه با پنجه های پهن.

چابهار:

چابهار یعنی همه ساحل مکران و همسایگان خط ساحلی. طبیعت نرم و غیر احساسی چون سراوانی ها دارند اما در کار و تلاش جز همان دریا به چیزی دل نبسته اند. از این رو در امر تحصیل عقب ماندگی محسوسی نسبت به همسایگان قصرقندی و نیکشهری خود دارند اما در اقتصاد و تجارت قصه برعکس می شو د. جمعیت چابهار دستخوش بیشترین تغییر را در یکی دو دهه اخیر به سرعت کرده است و به وضوح باید در تعیین نوع هویت آن به شیوه زاهدان عمل کرد.

همسایگان کرمان و هرمزگان:

چه در خط ساحلی جنوب و چه درمجاورت کرمان شکل خاصی از فرهنگ بلوچ شکل گرفته که تلفیقی از خمیرمایه فرهنگ بلوچی با برگرفته هایی از فرهنگ بندری و کرمانی است. از لیردپ و گیاوان و جاسک و میناب در خط ساحلی جنوب تا بشگرد و رمشک و منوجان و رودبار و کهنوج در نیمه شرقی مکران و جنوب کرمان. آنها در فقر و بی توجهی با بلوچستان همسفره اند و مطالعه شباهت ها و تفاوت های فرهنگی شان با بلوچ بسیار جالب توجه است.

بلوچ های سیستان:

بلوچ های سیستان به معنای واقعی کلمه تلفیقی از بلوچ و زابلی اند. هم افتخارات بلوچی را برای خود نگه داشته اند و هم از فرصت هم لهجه بودن با سیستانی های خوش بخت و اقبال به خوبی استفاده می کنند. البته گاهی تضادها خود را نشان داده و آنها به ناچار به یکی از این دو سو متمایل شوند. کدام سو؟ باید شرایط معین کند. البته در مجموع اینان برای خود یک خورده فرهنگ خاص محسوب می شوند. اگر اشتباه نکنم طوایفی چون سنجرانی، رخشانی، گرگیج و سارانی و نارویی از این دسته اند.

سایر مناطق بلوچ نشین ایران معمولا به یک یا تلفیقی از این الگوهای تماس جغرافیایی شباهت دارند.

رازگو بلوچ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد