علم در فلسفه اسلامی
ضیاءالدین سردار
مصطفی نصیری − ضیاءالدین سردار، اندیشمند مشهور پاکستانی، در حوزه فیزیک و علوم اطلاعاتی درس خوانده است. در حال حاضر به عنوان روزنامهنگار فعالیت دارد و موضوع تاملاتش در زمینههای اسلامی است. در کنار فعالیتهای روزنامهنگارانه و پژوهشیاش، مدیر مرکز مطالعات سیاست و آینده در دانشگاه ایست وست شیکاگو نیز هست. کتابهای چندی در ایران از او منتشر شده که عبارتند از "توماس کوهن و جنگهای علم"، "شرقشناسی"، "چرا مردم از آمریکا متنفر هستند" و دو کتاب در مجموعهی قدم اول به نامهای "فرهنگشناسی" و "آشوب".
ضیاءالدین سردار در بین اهالی علم در ایران شخصیت چندان شناختهشدهای نیست. تمرکز اصلی او در نوشتههایش روی فرهنگ و دانش مسلمانان و همچنین دلایل انحطاط تمدن اسلامی است.
سردار، مقالهای را که در زیر میخوانید برای "دانشنامه فلسفی راتلج" نوشته است. او در این مقاله به توصیف و شرح علم از منظر فیلسوفان و دانشمندان مسلمان در دوران اوج تمدن اسلامی میپردازد.
اشاره
اسلام تلاش میکند تا عقل و وحی و همچنین دانش و ارزش را بر اساس دیدگاه خود از طبیعت در هم بیامیزد. در اسلام، دانش از طریق قرآن و کوششهای منطقی و عقلانی انسان بهدست میآید و این دو مکمل یکدیگر بهشمار میآیند. هر دو نشانههای خدا هستند و سبب میشوند تا انسان به مطالعه و بررسی طبیعت یا آفرینش بپردازد. بین سدهی دوم تا هشتم هجری قمری (هشتم تا پانزدهم میلادی)، هنگامیکه تمدن اسلامی در اوج قرار داشت؛ متافیزیک، معرفتشناسی و تحقیقات تجربی طبیعت در "روح علمی" (۱) بههم آمیختند و انفجاری در این زمینهها ایجاد شد. دانشمندان و عالمانی چون ابنهیثم، رازی، ابنطفیل، ابنسینا و بیرونی واقعبینی اعتقاد اسلامی خود را بالاتر از ایدههای عقلانی و منطقی افلاطون و ارسطو قرار دادند و ترکیب بیمانندی را از مذهب و فلسفه ارائه کردند. آنها همچنین تاکید زیادی بر روی روششناسی علمی داشتند و برای مشاهدات، تجربهها و ساختار نظریِ اصولی اهمیت قائل بودند.
در ابتدا، تحقیق علمی از طریق پرسوجوهای روزانه مسلمانان هدایت میشد. برای مثال، رشد و پویایی در نجوم متاثر از این حقیقت بود که از جنبهی ستارهشناسی زمانهایی برای نماز مسلمانان در نظر گرفته شده است و جهت آن از لحاظ جغرافیایی تعریف شده بود. در مرحلهی بعد، جستوجوی حقیقت و معنای وجودی آن به یک قاعده تبدیل شد و تحقیقات و نوآوریهای جدید و بیشماری را بهدنبال خود داشت. دانشمندان مسلمان تعیین حد و مرز دقیق را بین دو فرهنگ علمی و انسانی به رسمیت نشناختند و تمایل داشتند بر اساس یک قاعده کلی دانشمند همهچیز دان (بحرالعلوم) شناخته شوند. بهتازگی، عالمان مسلمان، با ادغام مفاهیم اولیه اسلامی همچون "علم"، "خلافت" و "منافع عمومی" در چهارچوبی یکپارچه، اقدام به توسعهی فلسفه علم اسلامی نمودهاند. برای بررسی علم در فلسفه اسلامی به موضوعات زیر خواهیم پرداخت:
۱ - علم و متافیزیک
۲ - علم اصول (روششناسی)
۳ - تلاش برای احیا
علم و متافیزیک
رجوع مستقیم به قرآن الهامبخش مسلمانان برای بررسی طبیعت است. قرآن به گونهای ویژه و مکرر، از مسلمانان میخواهد پدیدههای نظاممند طبیعت را بررسی کرده و نه تنها از آن به عنوان وسیلهای برای فهم طبیعت، بلکه بهعنوان وسیلهای برای نزدیک شدن به خدا قرار دهند.
برای نمونه در سورهی یونس آیهی ۵ و ۶ میخوانیم: اوست کسى که خورشید را روشن و ماه را تابان کرد و براى آن [ماه] منزلهایى معین کرد، تا شمار سالها و حساب [زندگى خود] را بدانید، خداوند این را جز به حق نیافریده است، و براى اهل معرفت آیات خود را به روشنى بیان مىدارد. در پى یکدیگر آمدن شب و روز و در آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده است، مایههاى عبرتى براى پرواپیشگان است. (۲)
همچنین یک سوم آیات قرآن به توصیف فضایل عقل اختصاص یافته است. تحقیقات علمی که بر مبنای عقل انجام گیرند، نوعی عبادت بهشمار میروند. عقل و وحی مکمل یکدیگرند و روشی جامع برای دستیابی به حقیقت بهشمار میروند.
فلسفه علم در اسلام کلاسیک، در حقیقت محصول درهمآمیزی متافیزیک اسلامی با فلسفه یونانی است. این مسئله بیشتر در نظریهی ابنسینا از علم اسلامی آشکار شده و فارابی آنرا دنبال نموده است. در نظریهی ابنسینا طرح قرآنی وحی به فلسفه یونانی انتقال یافته است. در قرآن، خالق یکتا کسی (پیامبر) را با واسطهی جبرئیل فرشته مورد خطاب قرار میدهد؛ در طرح نوافلاطونی ابنسینا، کلمهی الهی با واسطهی عقل و فهم به هر کسی که به دنبال فراگیری آن باشد انتقال مییابد. نتیجه این امر، ترکیبی است از عقلگرایی و اصول اخلاقی. از دیدگاه عالمان و دانشمندان مسلمان، ارزشها عینی هستند و خیر و شر دارای ویژگیهای توصیفی حقیقت میباشند که کموبیش در همه چیز وجود دارند و بر اساس کیفیت همچون اندازه و شکل در نظر گرفته میشوند. در این چهارچوب، همه دانشها همچون دانش خداشناسی به تنهایی از طریق دلیل و منطق دستیافتنی است. بشریت این توان را دارد تا همه چیز را بسنجد و به خوبی عمل کند و خود مسئول اقدامات درست و نادرست خود باشد. آنچه که در این فلسفه، به بررسی طبیعت و شکلگیری رفتار انسانی میانجامد، در داستان خردمندانهی "حیابنیقظان" (۳) نوشتهی ابنطفیل نشان داده شده است. حیبنیقظان انسانی است که پس از تولد، از سرزمین خود جدا گشته است. او توانست با استفاده از نیروی مشاهده و بهرهگیری از عقل خود، به حقایق کلی و جزئی از ساختار طبیعت و جهان معنوی دست پیدا کند، وجود خدا را استنباط نماید و به نظام الهیاتی و سیاسی نزدیک شود.
هنگامیکه عالمان معتزله با رقبای خود متکلمان اشعری دارای اختلافهای پیچیده فلسفی و کلامی بودند، با اینحال نظریهپردازان هر دو مکتب بر سر بررسی عقلانی طبیعت توافق داشتند. ابوبکر باقلانی در کتاب "التمهید" علم را "معرفت موضوع، آنچنان که هست" تعریف میکند. در حالی که در واکنش به تندرویهای معتزله در حوزههای ایمان، متکلمان اشعری نیاز به تحقیق عینی و اصولی طبیعت را اعلام میدارند. در حقیقت، برخی از بزرگترین دانشمندان اسلامی همچون ابنهیثم (وفات ۱۳۰۹ م) که قوانین اصلی فیزیک نور را ارائه داد و بیرونی (وفات ۱۰۴۸ م) که محیط زمین را اندازهگیری کرد و به چرخش زمین بر روی محور خود اشاره نمود؛ از حامیان الهیات اشعری بودند.
نگرانی کلی دانشمندان مسلمان توصیف حقیقت بود. همانگونه که ابنهیثم بیان میدارد "حقیقت دلیل خود است" و بیرونی در مقدمهی کتاب "قانون مسعودی"، این موضوع را تائید مینماید. وی میگوید: "من نمیتوانم حقیقت را کتمان کنم چرا که منبع آن همراه من است". بههرحال، اختلاف نظرهایی در مورد بهترین روش ارائه حقیقت عقلانی وجود داشت. برای ابنسینا، ابتدا پرسشهای کلی و جهانشمول مطرح بود که این موضوع سبب شکلگیری تحقیقات تجربی او شده است. او در کتاب "قانون در طب" خود مباحث کلی را به تحقیقات دارویی اختصاص داده است. این اثر برجسته تا سدهی هجدهم در غرب تدریس میشد. برای بیرونی، کلیات در قالب تحقیقات تجربی و عملی ظاهر شده و نظریهها پس از کشف تدوین شدند. البته در این مسیر انتقاداتی به سوی حقیقت شکل گرفت. همانگونه که ابنهیثم مینویسد: "این مسئله برای هر کسی طبیعی است که به طور طبیعی به دانشمندان احترام بگذارد و به طور حتم خداوند دانشمند را از خطا دور نگاه نداشته است و دانشمند مبرا از گناه و خطا نیست". این مسئله نشان میدهد که دانشمندان در میان خودشان هم اختلاف دارند. در ارتباط با موضوع دانش و حقیقت، ابنهیثم در ادامه بیان میدارد که دانشمندان باید خود را از هر لحاظ و از هر جنبهای در معرض نقد بگذارند. به گونهی ویژه، در برخی آثار پیشینیان کاستیهایی دیده میشد که میبایست آشکار شوند. ایدههای ابنهیثم، بیرونی، ابنسینا و بیشتر دانشمندان مسلمان بنیانهای روح علمی است که برجای مانده و ما آنها را میشناسیم.
علم اصول (روششناسی)
روش علمی که امروزه برای ما قابل فهم است در ابتدا توسط دانشمندان اسلامی توسعه یافت. حامیان معتزله و اشعریان تاکید زیادی بر روی مشاهدات و تجربهی نظاممند داشتند. پافشاری روی مشاهدات دقیق در متون مربوط به کتابچههای نجومی و جداول زیج (۴) نشان داده شده است. برخی آثار با بررسی و تصحیح آثار دانشمندان پیشین بهروز میشدهاند. در پزشکی، ابوبکر محمد رازی در ابتدای سدهی سوم هجری قمری (سدهی نهم میلادی) به طور دقیق مشاهدات خود را بیان نمود و طرحی کلی برای ما فراهم نمود. رازی اولین فردی بود که با دقت به نشانههای بیماری آبله توجه کرد و به توصیف بسیاری از سندرمهای جدید پرداخت. بههرحال، این تنها مشاهدات دقیق نبود که اهمیت داشت، بلکه به همان اندازه شفافیت و دقت در توصیف مشاهدات قابل ملاحظه بود (همانطور که ابن سینا در آثار خود نشان داده بود).
تأکید بر ساختمان طرح و نظریه را میتوان در طبقهبندی موضوعات ستارهشناسی اسلامی مشاهده کرد که شامل شرح و بیان کلی از اصول اساسی نظریهی ستارهشناسی بود. این مسئله نشاندهندهی استحکام مشاهدات دقیق و ساختار طرح بود که با استفاده از آن ستارهشناسی اسلامی توانست ایرادهایی جدی به مجموعهی علوم ستارهشناسی بطلمیوس وارد کند. ابنهیثم اولین فردی بود که به اشتباه بودن نظم پیشنهاد شده در حرکات سیارات (تناقضات فیزیکی و فلسفی موجود در مدل بطلمیوس) پی برد. ابنشاطر (وفات ۱۳۷۵ م) و تعدادی از ستارهشناسان مشهور در مراغه (آذربایجان) اقدام به ساخت رصدخانه نمودند و خواجه نصیرالدین طوسی در سدهی سیزدهم تلاش کرد که رصدخانه طوس را گسترش دهد و توانست چند قضیه را برای دگرگونی نقشهی گریز از مرکز درون یکی از مدارها ارائه دهد. این نوعی الگوی ریاضی بود که کوپرنیک در توسعه تصور خود از گردش مدارها دور خورشید از آن بهره گرفت و توانست نقش بهسزایی در انقلابی علمی اروپا ایفا کند.
به جز علوم دقیق، هیجانانگیزترین حوزهای که آثار نظری در آن به چشم میخورد و نقشی حیاتی را ایفا کرد، علم پزشکی بود. پزشکان مسلمان تلاش کردند تا کیفیت داروها را بهبود بخشند تا بر اساس توسعه نظری به درمان بپردازند. تاکید بر روی توسعه مجموعهی واژگان علم پزشکی و اطمینان از درجه خلوص داروها، موضوعی بود که منجر به ایجاد روشهای مختلف فیزیکی و مواد اولیهی شیمیایی شد. نویسندگان مسلمان در حد عالی دانش پزشکی را گسترش دادند و نوشتههای مربوط به داروسازی منبع مهمی برای توسعه نظریهها گردید. تکامل نظریهها و کشف داروهای جدید با رشد پزشکی، شیمی، جانورشناسی، گیاهشناسی، زمینشناسی و قانون همراه گشت و سبب بهوجود آمدن پیچیدگیهای گسترده در طبقهبندیهای یونانی شد. دانش داروسازی گسترش بیشتری یافت و انواع موضوعات جدید شکل گرفت. به دلیل شیوع دیدگاههای گوناگون در زمینههای مختلف، مسیرهای جدیدی نیز شکل گرفت و تحقیقات گستردهای در زمینه داروسازی و موضوعات مختلف انجام گرفت. تولید کاغذ موجب ایجاد صنعت نشر گشت که این امر گستردگی زیادی بههمراه داشت، چرا که از کاغذ پاپیروس و کاغذ پوست به مراتب ارزانتر و دسترسی به آن برای دانشجویان امکانپذیرتر و آسانتر بود.
همانطور که دانشمندان اسلامی به روشهای علمی خود ایمان داشتند، نسبت به محدودیتهای آن نیز آگاه بودند. حتی یک ریاضیدان واقعگرایی مانند ابوریحان بیرونی اذعان داشت که روش تحقیق تابع ماهیت تحقیق است؛ روشهای معتبر نیازمند آن بودند که برای همهی پرسشها پاسخ مناسب داشته باشند. بیرونی به تنهایی منبعی برای بسیاری از روشها بود. بیرونی در کتاب "الجواهر" که به بررسی و مطالعه سنگهای معدنی پرداخته, روشی بسیار تجربی را به کار میگیرد، ولی هنگامیکه به عنوان یک هندپژوه میخواهد درباره هند و فرهنگ و دانش آن بنویسد، در مقدمهی کتاب "تحقیق ماللهند" میگوید که در اینجا, روش هندسی نتیجه نمیدهد و به جای آن "جامعه شناسی تطبیقی" را معرفی میکند.
کار محقق پرکار و قانونمندی مثل ابوریحان بیرونی به ناچار سرپیچی کردن از طبقهبندیهای ساده است. وی در زمینهی معدنشناسی، جغرافیا، پزشکی و نجوم آثار گوناگونی دارد که همگی در روزهای اوج تمدن اسلامی نوشته شدهاند. بیرونی فلسفهی علم ویژهای داشت و توانست متافیزیک را با فیزیک ادغام کند؛ در پی برتریبخشی به هیچکدام نبود، بلکه بر مطالعه هر دو روش پافشاری میکرد و آنها را بهطور مساوی معتبر میدانست. روشهای تحقیق وی در زمینهی آفرینش گسترده خدا از حرکت سیارات تا ماهیت بیماریها، حرکت مورچه، بررسی بیماریها مانند جنون، و همچنین زیبایی عدالت، اشتیاق روحانی انسان، شور و شعف عارف همگی از موضوعات مورد توجه وی بودند. در هر دو روش یاد شده (فلسفه و علم اصول)، اسلام بهدنبال ترکیبی کامل از علم و مذهب است.
دانشمندان همهچیز دانی (بحرالعلومی) مانند ابوریحان بیرونی، جاحظ، کندی، ابوبکر محمد رازی، ابنسینا، ابنباجه، عمرخیام، ابنطفیل، ابنرشد و هزاران عالم و دانشمند دیگر استثنا نیستند، اما از قوانین کلی تمدن اسلامی پیروی نمودند. تمدن اسلامی دورهی کلاسیک در تولید شماری از دانشمندان همهچیز دان قابل توجه است. تصدیق همگن بودن فلسفهی علم اسلامی و تاکید آن بر نتایج، نشاندهندهی گوناگونی تحقیقات و روشها است.
تلاش برای احیا
در انتهای سدهی بیستم عالمان، دانشمندان و فلاسفه در سراسر جهان اسلام، در حال تلاش برای تدوین و تنظیم نسخهای معاصر از فلسفه علم اسلامی هستند. در این زمینه دو جنبش عمده ظهور یافت: جنبش اول که به عرفان صوفیانه مشهور است و به سنت و قداست اهمیت میدهد. (۵) جنبش دوم استدلال میکند که مسائل مربوط به علم و ارزش باید در چارچوب مفاهیمی که به اهداف جامعهی مسلمانان شکل بدهند، مورد گفتوگو قرار بگیرند. در همین زمینه ده مفهوم اساسی اسلامی بهعنوان چهارچوب ساختاری در اسلام مشخص شده است که نیازمند تحقیق علمی هستند؛ چهار موضوع اول به تنهایی در نظر گرفته میشوند که شامل: توحید، خلافت، عبادت و علم است و بقیه بهصورت سه دسته دوتایی میباشند و شامل: حلال و حرام، عدل و ظلم، منافع عمومی و شخصی است. یادآور میشویم که هنگامی که ارزشها منتقل میشوند، سیستم مفاهیم اسلامی دارای ماهیت پژوهشی و علمی میگردد. حقایق و ارزشها موجب رسمی کردن سیستم دانش میشوند که بر اساس پاسخگویی و مسئولیت اجتماعی است. خیلی زود است که گفته شود این جنبشها تولیدی واقعی خواهند داشت یا نه.
منبع
مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:
Ziauddin Sardar: Science in Islamic philosophy, Routledge Encyclopedia of Philosophy, General Editor Edward Craig, Version 1.0, London and New York: Routledge 1998
برای دیدن منابع مطالعاتی مورد استفادهی نویسنده و همچنین مطالعات بیشتر، به متن اصلی کتاب یا به این لینک مراجعه کنید.
پانویسها
۱ - scientific spirit
۲ – نگاه کنید به قرآن کریم، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، نشر دوستان، ۱۳۸۶، سورهی یونس، آیه ۵ و ۶
۳ – کتابی با همین عنوان و به زبان عربی از ابن سینا هم بهجای مانده که از آثار تمثیلی و عرفانی اوست. این کتاب را شاگرد وی ابوعبید جوزجانی به فارسی ترجمه کرد.
۴ - زیج معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند. زیج به کتابهایی گفته میشد که موقعیت اجرام آسمانی را در آن درج میکردند. این کتابها شامل اطلاعاتی در مورد زمان طلوع و غروب خورشید، ماه و سیارات و ستارههای مشهور در روزهای مختلف سال و برای یک محل خاص بوده است که در قالب جدولهایی تنظیم میشده است. از جداول زیج، برای دانستن موقعیت و رصد کردن اجرام سماوی، تعیین طول روز و شب، تهیه تقویمها، جهتیابی و دیگر مقاصد اخترشناسی و نیز در طالعبینی استفاده میشده است. در قدیم هر کدام از منجمان برجسته یا هر رصدخانه، یک زیج مخصوص به خود مینوشتند و زیجهای پیشینیان را تصحیح میکردند که تعدادی از این زیجهای قدیمی به نام شاهان و فرمانروایان نوشته شده است. در حال حاضر نسخههایی از چنین زیجهایی در موزهها موجود میباشد. (برگرفته از دهخدا)
۵ – به احتمال زیاد منظور نویسنده از جنبش عرفان صوفیانه به حکمت خالده است که رنهگنون، اکهارت و فریتوف شوان و در میان اندیشمندان ایرانی سید حسین نصیر نمایندگان اصلی آن هستند.