غم هجوم آورده ،می دانم که زارمم می کشد
وین غم دیگر که دور از روی یارم می کشد
می کشد صدبار ،هر ساعت من بد روز را
من نمی دانم که روزی چند بارم می کشد؟
گریه کن بر حسرت و درد من ای ابر بهار!
کاینچنین فصلی،غم آن گلعذارم می کشد
شب،هلاکم می کند اندیشه ی غم های روز
روز،فکر محنت شب های تارم می کشد
گفت خواهم کشت وحشی را به صد بیداد،زود
دیرمی آید مگر از انتظارم می کشد
**وحشی بافقی**