میمون دوم با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام.میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد.هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم، ...هزار پا مدتی سعی کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند.ولی هرچه بیشتر سعی میکرد، ناموفقتر بود. پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردید. آنقدر سعی کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت.میمون دوم به اولی گفت: میبینی! وقتی سعی میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود.پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد.
روح الله بامری از جاسوس دولت ایران و وزارت اطلا ات در سوئد شهر بروس است این شخص از طرف گل محمد بامری و برادرش آسا بامری برای کشتن یکی از بلوچها که در بروس زندگی میکرد فرستاده شده است ان بلوچ به ماموریت این جاسوس پی میبرد و از سوئد خارج میشود ، حال این وظیفه را بر خود بدانید و این اشخاص را افشا نماید ، چرا انسان سالها دربدری و بدبختی بکشا و حالا مجبور بشود از کشور سوئد هم گریزان بشود .