پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

پهره..وبلاگ فرهنگی هنری وادبی بلوچستان

,, روزنامه پهره,, پهره روتاک,,

نگاهی متفاوت به معیشت زنان و دختران بلوچ

نگاهی متفاوت به معیشت زنان و دختران بلوچ

در مقاله «نوجوانان بلوچ چگونه حقارت را تجربه می‌کنند» فقط به بخش اندکی از وضعیت کودکان بلوچ که فقط شامل پسران می‌شد، نویسنده مشاهدات عینی خود را نگاشته بود در حالیکه شنیدن این گونه فجایع دردناک است اما هر یک از این کودکان بیشتر کسانی هستند که توانسته اند بسیاری از گرفتاری‌ها، رنج و عذاب‌هایی را پشت سر بگذارند تا بتوانند این زندگی رقت بار را ادامه دهند. کودکانی هستند که به علت ضعف‌های فیزیکی و رفتارهای ظالمانه اطرافیان، جامعه و کارفرمایان جان خود را از دست می‌دهند و کسی از سرنوشت آن‌ها خبری ندارد.

درصد دیگری از کودکان بلوچ که دختر هستند نیز به علت مذهبی بودن جامعه و فرهنگ سنتی به مراتب وضعیتی بسیار دردناک‌تر از پسران دارند.

در برخی خانواده های سنتی کودکان دختر بلوچ به دلیل دختر بودنشان این امکان را هم ندارند که برای کار و زنده ماندن از خانه خارج شوند و دست به هرکاری بزنند. در سخت‌ترین شرایط زندگی باید بسوزند و بسازند و حق هیچگونه شکایت و اعتراضی را ندارند. پشتیبانی هم در جامعه وجود ندارد که حامی آن‌ها باشد. پیشرفت هر جامعه ای را اول با وضعیت و حقوق زنان در آن جامعه می‌سنجند. زنان بلوچ از پایین‌ترین حقوق انسانی در خانواده و جامعه برخوردار هستند. وظیفه زنان بلوچ خدمت و فرمانبرداری از شوهر و پرورش بچه است.

تحصیل برای دختران در خانواده های کم درآمد بسیار مشکل بوده و به همان نسبت که سطح سواد زنان پایین‌تر می‌باشد، زاد و ولد فرزندان نیز بیشتر است. به علت تحقیر، فقر، تنگدستی و بیکاری؛ مردان بلوچ بیشتر عصبی و دچار عقده‌های مختلفی می‌شوند. این مردان تنها جایی که می‌توانند عقده های خود را خالی کنند بر سر زنان و فرزندانشان به خصوص دختران هستند که در فرهنگ مردسالار باید تابع امر و نهی پدر، برادر یا شوهر باشند. از این جهت می‌توان گفت که فرهنگ بلوچی در زمینه حقوق زنان یکی از عقب مانده‌ترین فرهنگهای جوامع در منطقه است.

اکنون اگر ما به دنبال علت‌ها بگردیم می‌توانیم به بسیاری عوامل مانند افراد، خانواده، روشنفکران جامعه، سازمان‌ها، سرمایه داران و حتی دولت و … نام ببریم اما محکوم کردن این عوامل مشکل کودکان بلوچ را حل نخواهد کرد. به نظر من کودکان ما و حتی خانواده‌ها خود قربانیان این جامعه هستند.

نمایندگان بلوچ از شهامت نمایندگی تهی هستند. اعتماد به نفس آن‌ها به قدری پایین است که حتی قادر به اعاده حقوق نمایندگی خود نیستند چه رسد به حقوق مردم. اکثر این نمایندگان در همان شغلی که دارند بیشتر برای مردم مثمر ثمر هستند تا رفتن به مجلس.

برای رهایی کودکان بلوچ از این معضلات چند عامل مهم موثر هستند:

اول آموزش کودکان زیر ۱۸ سال و آشنایی آنان با حقوق فردی و اجتماعی که دارند.

دوم خانواده نقش مهمی در تامین مایحتاج و امکانات پیشرفت کودکان را دارد که بهترین راه تحصیل و آموزش دختران و مادران است. اگر مادر از تحصیل و اعتماد به نفس کافی برخوردارباشد می‌تواند فرزندان کمتر ولی با اعتماد به نفس تحویل جامعه بدهد. کار کردن در خارج از محیط خانه برای مادران خیلی مهم است تا بتواند با ارتباط تنگاتنگ با ارتباط و افکار عمومی باشد.

سوم NGO ها و سازمانی‌های غیر دولتی حمایت از کودکان به ویژه کودکان معلول و بی سرپرست است. خیرین با کمک روشنفکران جامعه می‌توانند در این زمینه دست بکار شوند و با بنیاد سازمان‌های غیر انتفاعی در کمک کردن به کودکان کوشا باشند.

عامل آخر نیز دولت است که باید در تامین و نظارت وسایل رفاه و پیشرفت کودکان بر حسب وظیفه ای که دارد انجام وظیفه کند. به نظر می‌رسد که دولت به علت گرفتاریهایی که دارد قادر نیست که خدمات مکفی برای کودکان انجام دهد. پس این کار می‌ماند بر عهده مردم بلوچ که خود به فکر آیندسازان جامعه خود باشند و گر نه این سیکل معیوب همچنان ادامه خواهد داشت.

حالا پرسش این است که آیا جامعه ما از نظر مدنیت در این سطح رسیده است که بتواند کاری جمعی را بعهده بگیرد و نشان دهد که ما هم استحقاق یک جامعه مدنی را داریم؟ البته باید متذکر شد که رسیدن به یک جامعه مدنی کار ساده ای نیست و بهای سنگینی طلب می‌کند. آیا پیدا می‌شوند کسانی که داوطلب پرداخت بهای سنگین باشند؟

اشتباه نشود منظورم آن جامعه مدنی نیست که آمریکایی‌ها با حمله به عراق و افغانستان و ایجاد هزاران NGO و سازمان‌های خیریه با میلیون‌ها دلار سرمایه برای کودکان و زنان افعانستان و عراق به ارمغان آورده‌اند تا آنجایی که با تاسیس این موسسات نه تنها وضع بهتر نشده است بلکه بدتر از قبل هم شده است.

نویسنده: لشکر میربلوچ زهی

http://www.makoran.blogsky.com

نظرات 2 + ارسال نظر
amir_ghani@hotmail.com دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:48 ب.ظ

سخنی کوتاہ با یک ایرانی مترقی!
بحثی کوتاہ با یک ایرانی دمکرات، سکولار ،و چپ داشتم۔از زندگی مسالمت آمیز در کنار ھم(پارس،آذری،کورد،عرب،ترکمان و بلوچ) سخن بہ میان آمد البتہ بعد از سرنگونی چمھوری جنایت و ظالم وجبّار کنونی۔با آنھمہ اشک تمساح کہ ریخت،دلش بہ حال بہ قول خودش سوخت و گفت۔شماھا، در سرمای سرد زمستان از سرما یخ میزنید و میمیرید،پس بھتر است خودتان را بہ ما (گجر) بچسبانید تا از سرمای سرد زمستانی یخ نزنید و بہ بقای ناھنجاری کہ ما برایتان درست کردہ ایم ادامہ دھید۔بندہ ھمچنان کہ بہ حرفھای این سیاسی گندہ ایرانی گوش میدادم ، ھم گریہ ام گرفت و ھم خندہ،دیدم وقتی یک سیاسی کہ ادعای رھبری و ھدایت کشوری کثیروالملہ دارد چنین دلایل آبکی برای مھار کشوری را دارد،فقط در جوابش یک جملہ گفتم،دوست شما مثل اینکہ ماھا را خیلی دوست دارید کہ نمیخواھید ما از سرما بمیریم! شما یک کار بکنید،بگذارید ما را سرما بکشد،و خون ما را بہ گردن خود نگیرید۔و پولھای حاسلہ از نفت عربھا را گلولہ نکنید و بہ سینہ ما و فرزندانمان نزنید۔

¨بلو¨چ دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:49 ب.ظ

اقای عزیزی بفرمایشات نویسنده توجهی بکنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد