
گوگل در تصرف هنر ریورا
علی امینی نجفی
پژوهشگر مسائل فرهنگی
ریویرا از ده سالگی شروع به نقاشی کرد
دیگو ریورا نقاش نامی مکزیک و یکی از هنرمندان بزرگ قرن بیستم، ۱۲۵ سال پیش به دنیا آمد. به این مناسبت جستجوگر گوگل روز هشتم دسامبر لوگوی خود را به نقشی نمادین از هنر ریورا اختصاص داد.
دیگو ریورا هشتم دسامبر ۱۸۸۶ در گوناخواتو، شهری در شمال پایتخت مکزیک، زاده شد. از ده سالگی شروع به نقاشی کرد.
او در شهر مکزیکو به تحصیل هنر پرداخت و سپس با مهاجرت به اروپا، در مادرید و پاریس مطالعات هنری خود را گسترش داد.
دوران اقامت دیگو ریورا در اروپا، با زایش و گسترش مکتبهای مدرن قرین بود، که کمابیش همگی در فرم به قالبها و رنگهای ناب و در محتوی به موتیوهای درونی تکیه داشتند؛ اما این گرایشها نتوانست بستگی عمیق و ریشهای ریورا به رئالیسم را سست کند. او از مکتبها و سبکهای مدرن بهترین و مؤثرترین شیوهها و تکنیکها را برای خلق هنری هدفمند، باپیام و بسیج کننده برگرفت.
هنر ریورا از کوبیسم (مثلا کارهای پابلو پیکاسو یا سالوادور دالی) و اکسپرسیونیسم (مثلا برخی کارهای ادوارد مونک) بسیار آموخته است، اما همه را با نگاهی شخصی همه چیز را با زندگی واقعی مکزیک آمیخته است. حاصل آن هنری است یکپارچه در خدمت آگاهی طبقاتی و مبارزه اجتماعی.
ریورا برای هنرمند رسالت اجتماعی قائل است. او را چون سربازی در خدمت "طبقه" میداند. به عقیده او "اهداف والای هنری" برای هنرمند مردمی در درجه دوم اهمیت هستند. هدف اصلی هنرمندان خدمت به زحمتکشان و ستمدیدگان است.
به نظر ریورا، و این را در منشور هنری خود قید کرده است، تا وقتی تودههای مردم در فقر و گرسنگی به سر میبرند، هنرمند حق ندارد تنها به اهداف هنری بیندیشد.
برخی از منتقدان هنر ریورا، و کل جریان "نقاشی دیواری" مکزیک را مکتبی شعاری و تبلیغاتی میدانند و کسانی این جنبش را جریانی بومی یا صرفا سیاسی ارزیابی میکنند. ریورا از این "اتهامات" هرگز بیمی به خود راه نداد. او این "انگ" را "طبقاتی" و زاییده "زیباییشناسی بورژوایی" میدانست.
ریورا در سال ۱۹۲۹ با فریدا کالو (۱۹۰۷-۱۹۵۴) نقاش نامی مکزیک ازدواج کرد. آنها به مدت ۲۰ سال رابطهای دشوار و پرتنش با هم داشتند.
رسالت "نقاشی دیواری"
ریورا یکی از سه پایهگذار اصلی جنبش نقاشی دیواری در مکزیک است، که یکی از جریانهای هنری مهم نیمه اول قرن بیستم به شمار میرود.

به نظر ریورا تا وقتی تودههای مردم در فقر به سر میبرند، هنرمند حق ندارد تنها به اهداف هنری بیندیشد
هنرمندان چپگرای این جریان اعتقاد داشتند که هنر به موزهها و کاخ و خانههای اشراف تعلق ندارد. هنر واقعی از آن توده مردم است، پس باید ساده، قابل فهم و برانگیزنده باشد و به مردم در مبارزه با نارواییها و نابرابریها یاری برساند.
هنگامی که در سال ۱۹۲۱ دولت برآمده از انقلاب مکزیک پروژهای بزرگ برای نقاشی دیوارهای بناهای عمومی پایتخت اعلام کرد، دهها هنرمند با نقاشیهای عظیم خود، دیوارهای شهر را با تابلوهای موثر و درخشان خود آرایش دادند.
از میان آنها به ویژه سه نفر به عنوان نمایندگان اصلی این جریان به شهرت رسیدند: داوید آلفارو سیکوئیروس، خوزه کلمنته اوروسکو و دیگو ریورا.
هنر دیواری مکزیک با مخاطبانی خاص سخن میگوید، یعنی تودههای ساده و عادی مردم. پس تلاش میکند زبان، مفاهیم، ذهنیات، عادتهای رفتاری و گفتاری، نشانهها و نمادهای تصویری آنها را به کار گیرد تا برای گروه هرچه وسیعتری قابل درک باشد.
ریورا در آثار خود تودههای رنجبر را تقدیس میکند. تمام مواهب زمین را برای آنها میخواهد و آنها را به فردایی بهتر نوید میدهد.
خودآگاهی تاریخی به هویت قومی از درونمایههای پایدار آفرینش این هنرمندان است. آنها با دید تاریخی عمیق به بنیادهای فرهنگ ملی خود مینگرند. هنر آنها چه بسا محلی و ابتدایی به نظر میرسد، درحالیکه بر پیشرفتهترین دستاوردهای هنر مدرن تکیه دارد.
در هنر دیواری موتیوها، مضامین و رنگمایههای بیشماری از هنر بومیان سرخپوست و نگارگری آئینی اقوام ازتک با باسمهها و شمایلها و ماسکهای نمادین به کار میرود. در عین حال این هنر بسیار "ساده" است، با فهم چند بنمایه اصلی، زیبایی خیرهکننده "نقاشی دیواری" قابل درک میشود.
در قرن بیستم شاید تنها هنرمندان دهه ۱۹۲۰ در اتحاد شوروی (سابق) بودند که موفق شدند با مکتب "رئالیسم سوسیالیستی" با این قدرت به میان تودههای وسیع مردم نفوذ کنند.
ریورا در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ چندین "فرسکو" یا نقش دیواری بزرگ در ایالات متحده نقاشی کرد، که برخی از آنها مجادلهانگیز بودند، به ویژه آنجا که هنرمند کمونیست آشکارا به تبلیغ مرام خود دست زده بود. این آثار ناخرسندی سفارشدهندگان را برانگیختند.
در برخی از کارهای دوره آمریکا، ریورا در عین ستایش از دستاوردها و پیشرفتهای تکنیکی "پایتخت جهانی سرمایه"، یادآوری میکرد که در ایالات متحده سازندگان واقعی این کشور، مردم زحمتکش، از این همه نعمت و ثروت هیچ سهمی ندارند.
یکی از نقاشیهای بزرگ ریورا در نیویورک، که در آن سیمای لنین، رهبر انقلاب کمونیستی اکتبر، را نقش کرده بود، تخریب شد.
در کوران منازعات سیاسی

در هنر دیواری موتیوها، مضامین و رنگمایههای بیشماری از هنر بومیان سرخپوست و نگارگری آئینی اقوام ازتک با باسمهها و شمایلها و ماسکهای نمادین به کار میرود
ریورا هنگام اقامت در اروپا با اندیشههای مارکسیستی آشنا شد و برای تمام زندگی به این ایدهها وفادار ماند. او به ویژه از دو انقلاب بزرگ نیمه اول قرن بیستم، انقلاب اکتبر در اتحاد شوروی (۱۹۱۷) و انقلاب خلقی مکزیک (۱۹۱۴) تأثیر گرفته بود.
ریورا مانند بیشتر هنرمندانی که به "نقاشی دیواری" پرداختند، تنها از جنبش تودههای بزرگ الهام نمیگرفت، بلکه به حرکت انقلابی تودهها، تشکلات صنفی کارگران و مبارزات سیاسی آنها خدمت میکرد.
ریورا که تا مدتی از حمایت "حزب کمونیست مکزیک" برخوردار بود، به تدریج از جریان کمینترنی در مرکزیت این حزب فاصله گرفت.
از اوایل دهه ۱۹۳۰ جناحی به طرفداری از لئون تروتسکی، رهبر مغضوب و تبعیدی انقلاب روسیه، در میان کمونیستهای مکزیک شکل گرفت. ریورا از سخنگویان اصلی این جناح بود و در متشکل کردن تروتسکیستهای آمریکای لاتین نقش مهمی ایفا کرد.
زمانی که تروتسکی از بیم جاسوسان و مأموران استالین در اروپا آواره بود، ریورا و همسرش فریدا کالو موفق شدند برای او از دولت وقت مکزیک پناهندگی بگیرند، به شرط آن که رهبر روس از فعالیت سیاسی در مکزیک پرهیز کند.
هنگامی که تروتسکی در ژانویه ۱۹۳۷ وارد مکزیک شد، نخست در خانه ریورا و کالو اقامت گزید. به ویژه از این زمان بود که "حزب کمونیست مکزیک" ریورا را زیر حملات خصمانه گرفت.
هنگامی که تروتسکی در اوت ۱۹۴۰ به دست یکی از فرستادگان استالین به قتل رسید، ضربه روحی بزرگی بر دیگو ریورا وارد آمد. او دست سیکوئیروس، هنرمند بزرگ و رفیق پیشین خود، را در این قتل میدید.
ریورا در ۲۴ نوامبر ۱۹۵۷ درگذشت و تا دم مرگ با سیکوئیروس دشمن باقی ماند. از این منازعات اکنون اثر چندانی باقی نمانده است. مکزیک امروزه به دو هنرمند بزرگ افتخار میکند که در زندگی سایه یکدیگر را با تیر میزدند.
bbc