روزدرآ: اظهار نظر و پرداختن به وقایع اتفاقیه و یا به عبارت دیگر تحلیل های عامیانه در بین ما ایرانی ها به یک خرده فرهنگ تبدیل شده و گاهی اینگونه مسائل بدلیل عدم تخصص و تجربه به سمت و سوی تخریب می رود.
اظهار نظر و یا پرداختن به مسائل خارج از حیطه تخصصی خود و یا فراتر از آن تحلیل و بررسی وقایع اتفاقیه که با آن نه چندان واقف هستیم و شاید هم ناآگاه ؛ تاثیرات سوء آن بر جامعه به مراتب بیشتر از تاثیرات مثبت آن است.
اما زمانی این موارد آزاردهنده و یا گاهی کشنده خواهد شد که ما به بهانه تحلیل و بررسی مسائل مختلف از ابزاری به نام تخریب خواسته و یا ناخواسته،دانسته و یا ندانسته استفاده ببریم و یا آنرا با تحلیل اشتباه بگیریم.
رشد این ناهنجاری های اجتماعی به سمت و سویی می رود که جامعه را به پرتگاهی به نام بداخلاقی اجتماعی هدایت می نماید و در میان مردم این ناهنجاری در قالب یک خرده فرهنگ در حال شکل گیری است.
در تحلیل ها نیز برخی از وقایع و حوادث به طور مشترک مشمول عام و خاص و برخی دیگر نیز صرفاً خاص را شامل می شوند که اگر عام به مبحث خاص ورود پیدا کند و یا برای حل رخداد به کمک آن بشتابد نه تنها گره ی از مشکلات گشوده نمی شود بلکه آن گره کورتر از قبل خواهد شد اما اگر برعکس این ماجرا اتفاق بیفتد به مدد تخصص افراد همه چیز روشن تر از قبل خواهد شد.
تحلیل و بررسی عامیانه مسائل روزمره از دیر باز در جامعه حساس و کنجکاو ما ایرانی ها بخصوص مردم بلوچ رواج داشته و این موضوع شاید در اکثر کشورهای دنیا نیز امری طبیعی باشد اما نکته که ما از آن غفلت می ورزیم و دیگران بدان توجه دارند نادیده گرفتن حد و مرزها در حین واگویه تحلیل این رخدادهاست و یا به عبارتی دقیق تر اشتباه گرفتن آن با تخریب است.
یک ضرب المثل معروف در فرهنگ عامه به کمکم می شتابد تا مبحث را کامل تر بیان نمایم وآن ضرب المثل این است: «هر سخن جایی دارد و هر نکته مکانی». اما یکی دیگر از مواردی که این روزها بدلیل تحلیل های سطحی اتفاقات را پیچیده تر و گره ها را کور تر از قبل خود نموده است نادیده گرفتن همین امر است و طرح مباحث در جایی که مکان آن نیست و بیان آن چاره ای را حل نمی نماید دوای درد نیست.
عده ای « خود می گویند و خود می خندند و گمان می برند که هنرمندند » حتی تحلیل و تخریب ها تا بدان جا پیش می رود که در کسوت قاضی قرار می گیرند و برای افراد حکم صادر می نمایند!
نمونه داغ این مسئله تحلیل و به قضاوت نشستن عمومی اختلاس 3هزار میلیارد تومانی است که هر کس به نوبه خود سعی نمود تا از قافله عقب نماند و هر چند خطی بنویسد و به تحلیل و بررسی و ابعاد این اختلاس بی نظیر بپردازد و به قضاوت نیز بنشیند.
این مسئله همانطور که در مبحث اقتصادی بدان اشاره شد در اندر احوالات اجتماعی و سیاسی ما مردم ایران و به تبع آن بلوچستان نیز صدق می نماید و با توجه به در پیش بودن نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و رونق گرفتن مباحث انتخاباتی اکثر افراد سعی می نمایند با طرح اینگونه مبحث های پرطرفدار باب تحلیل و یا اظهارنظرهای شخصی یکطرفه را باز نمایند و به این بهانه نه تنها از جاده تحلیل خارج می شوند بلکه همین را دستاویزی جهت تخریب ،برچسب و بهتان زدن و یا غیبت و اتهام قرار می دهند.
در اکثر موارد اینگونه گفتمان ها راه به جایی نمی برد و تا جایی پیش می رود که در جاده یک طرفه تحلیل -بخوانید تخریب- چنان گرد و غباری به پا می شود که دود آن نه تنها راکبین بر بحث و عاملین و حتی مخاطبان آنرا می آزاراند بلکه فضا را برای تنفس آحاد مردم مسموم و تنگ نموده و نگاه ها را در هاله ای از تاریکی و ابهام قرار می دهد.
آنان که به این مرض مبتلا شده اند همیشه بدنبال بدست آورده فرصت مناسب جهت تخلیه خود هستند و فرقی نمی کند که چه در نشست ها و مجامع عمومی و خصوصی باشد و چه در کانون گرم خانواده!یا به قضاوت نشستن عمومی حوادث دلخراشی مانند قتل ورزشکار نامی کشور مرحوم داداشی توسط یک نوجوان و پرداختن به زوایای آن و آسیب شناسی اجتماعی این حادثه!
بازخورد چنین تحلیل های غیر کارشناسی و یا تخریب های ناخواسته به جامعه، بسان آن تیری است که از چله بیرون می رود و غافل از آن که به کجا بنشیند و با نشستنش روح و روان جامعه را آشفته و یا زخمی نماید و یا اینکه افرادی را از پای دربیاورد.